آوا و موسیقی سالها قبل از آن كه بشر كلام و بیان را بیاموزد وجود
داشته است. پرندگان، درخت، دریا، حیوانات و حتی پاییز، هر جایی از طبیعت،
یك موسیقی منحصر به فرد و مخصوص به خود را دارد . از ابتداي تاريخ، بشرنیز از موسيقي براي شفا استفاده مي كرده
است.در فرهنگ ابتدايي آمريكا و قبايل قديم آن (شمن) (طبيعت جادوگر)
رهبر موسيقي ، طبيب و روحاني قبيله بود. شمن از موسيقي در ارتباط و معجزه و
مراسم مذهبي براي خروج امراض از كالبد بيماران استفاده مي كرد.
در دوران باستان:
قبايل
سرخپوست آمريكا نيز آواز هاي مخصوص داشتند كه مردان طبيب از آن ها براي شفای
مريضان از آن استفاده مي كردند.در همه جاي دنيا، آمريكاي شمالي ، آمريكاي
جنوبي ، افريقا و آسيا ريتم طلب ها مهمترين نقش را براي مراسم شفا بخش
جادوگران و درمانگران بازي مي كرد. شامان ها به وسيله علائم مخصوص طبل ها
با خدايان تماس مي گرفتند و بين زمينيان و آن ها كه در آسمان بودند و
موجوداتي كه در قسمت زيرين زمين قرار داشتند رابطه برقرار مي كردند. موزيك
شناسان و انسان شناسان دريافتند كه هنوز در فرهنگ هاي بدوي موسيقي همراه با
مراسم شفا بخش مورد استفاده قرار مي گيرد.
در شواهد موجود در
تورات مي توان مشاهده كرد كه موسيقي قسمتي
از زندگي عبريان را تشكيل مي داده. وقتي كه خداوند از مردم عبري خواست رويداد هاي مخصوصي را به خاطر بسپارند به
موسي (ع) دستور داد كه به مردم آوازي
بياموزد كه به منزله ياد بودي از رويدادهاي مهم آن ها باشد. (تورات سفر
نثنيه باب 31 آيه 19). عبريان معتقد بودند كه موسيقي مي تواند نتايج آرامش
بخشي در زندگي روزمره مردم داشته باشد.
در فرهنگ باستاني
مصر و بين النهرين ، موسيقي و شفا با معبد و
مراسم مذهبي گره خورده بود.زنگوله ها و راتلزها در موسيقي تشريفاتي مذهبي
براي تسخير روح شيطاني بكار برده مي شود.
چيني هاي قديم و تمدن هاي هند
موسيقي را شفا بخش ميدانستند .در
هند باستان نيز از فرمول هاي مخصوص موزيكال
در كمك به هندوها براي كسب يگانگي با وحدت عالم دررسيدن به تصوف، خودآگاهي
معنوي ، بهبود سلامتي ذهن روح و خلوص بستر ضمير باطن استفاده مي شد.
طب ( آیورودیک) که سابقۀ چند هزار ساله در هند
دارد ، اصوات بدوی را بکار می گیرد که بر ذهن ،
جسم و روح تاثیری عمیق دارد . دردل خواندن کلمات
(مانترا) تنفس را آرام می کند . تحقیقات نشان
میدهد که چنین اصواتی قدرت جلوگیری از رشد سلولهای
سرطانی را داراست .
در ژاپن نوع به خصوصی طبل می زنند تا جریان
انرژی ( کی ) را در سر تاسر بدن تحریک و متعادل
کند.
بومیان استرالیا از نواختن وسیله ای به نام (
دای جریدو ) به همراه قصه گویی استفاده می کردند.
وقتی کسی بیمار می شد میگفتند که اشکالی در آواز
او پدید آمده وبومیان با این وسیله اشکال او را
برطرف می کردند.
در افسانه های چینی از نوعی ( ندا سنگ ) یاد
شده است . این سنگ از جنس یشم بوده و به هنگام
برخورد دو قطعه از آنها ، آ وایی خوش شبیه به آهنگ
موسیقی به گوش می رسید . چینی ها این طنین را صدای
آسمانی و ندای بزرگ طبیعت می نامیدند و برای درمان
بیماری و حفظ تعادل از آن استفاده می کردند .
فرهنگ روم و يونان:افلاطون ، فیلسوف یونانی معتقد بود که صوت به
شکل موسیقی یا زمینه آهنگ میتواند تاثیری شفابخش
داشته باشد . نخستین بار او در کتاب ( جمهور ) به
طبقه بندی تم ها پرداخت. وی مقام ( میکسولیدین )
را حزین ، مقام (دورین و فریژین ) را محرک و مقام
( لیدین) را نشاط آور توصیف کرد.
افلاطون درباره تاثیر موسیقی
گفتهاست :«موسیقی برای ادامه زندگی بشر ضروری است شما ثقیلترین روح را در
اختیار من بگذارید من قادرم که به نیروی موسیقی سنگینی و کدورت عارضی را
از دوران او زدوده مردی هوشمند و سلحشور به شما تحویل دهم.
در یونان باستان نوازندگان میتوانستند از طریق
نت واحد یا آهنگ صدای شخص ، از او شناخت بدست
آورند و شفاگران با آهنگ درونی بیمار هماهنگ شده و
با نواختن یک نت بر چنگ یا بربط ، بیمار را شفا می
دادند.
ارسطو معتقد بود که نوای فلوت احساسات را برمی
انگیزد و فشارهای عصبی سرکوب شده را رها می کند.
فیثاغورث ، ثابت کرده است که ارتباطی قوی میان
حواس و موسیقی وجود دارد . و اگر اصوات به شیوه ای
مناسب بکار گرفته شود ، کمکی بزرگ به سلامتی خواهد
بود . او آهنگهایی می نواخت که با ارتعاشات مثبت
آن، احساسات منفی ، بخصوص اندوه ، غضب ، رقّت ،
غرور و عصبانیت را از بین می برد . او قوانین
هماهنگ بین صوت و ماده را کشف کرد و آنرا در جدولی
به نام ( لامبدوما ماتریکس ) منظم کرد .
به اعتقاد یونانیان ارتباط نزديكي بين موسيقي وشفا وجود داشت .این همبستگی به یکی از خدایان یونان
آپولو Apollo شخصیت و شکل داده است.آپولو هم خدای موسیقی و هم خدای طب بود.
بنابر نظریه اتوس Ethos موسیقی دارای نیروی موثری است که با سیستم طبیعی آدمی مرتبط است و می تواند در آمال و خصوصیات و هدایت فرد تاثیر بگذارد.يونانيان معتقد بودند كه امراض نتيجه عدم هاروموني در وجود فرد است و موسيقي
با قدرت روحي واخلاقي خود مي تواند در برگرداندن هارموني و نظم در نتيجه
سلامتي فرد مورد استفاده قرار بگيرد. از زماني كه يونانيان دريافتند موسيقي و
مقام هاي متففاوت آن اثرات قابل پيش بيني در هدايت و عواطف بشر دارد از آن
در درمان و پيشيگري بيماري ها استفاده نمودند .
یونانیان از برنامههای موزیکال و دراماتیک برای تصفیه و پالایش احساسات
استفاده میکردند.
اسکولاپوس Asculapus از موسیقی برای درمان افرادی که ناراحتی های هیجانی داشتند استفاده میکرد و آنرا در سلامت روانی بسیار مهم میدانست.
دو فیلسوف یونانی
پلاتو Plato و
آریستوتیل Aristotile درباره
تاثیر موسیقی و اهمیت آن در سلامتی بسیار سخن گفتهاند و از موسیقی کنترل
شده در بهبود حال و اخلاق اجتماعی حمایت کردهاند.
رومیها نیز به قدرت
شفابخش موسیقی اعتقاد داشتند.به عنوان مثال آنها معتقد بودند که موسیقی
میتواند
مارگزیدگی را علاج کند و با طاعون مبارزه نماید.رومیها همچنین
اعتقاد داشتند که موسیقی بیخوابی را درمان میکند. افرادي
مانند اسليپيادس ، سلسيوس، دنيقراطس، كاليوس، اورليانوس آريترس و
كونتبليانوس، در درمان جنون افكار ماليخولياي هيجان هاي نامتعادل بيماران
رواني را استفاده مي كردند .
سلیسیوس Celsus که
هنرمند برجسته علم طب شناخته شده،متذکر شده است که موسیقی سنجها و اصوات
در دور ساختن افکار مالیخولیایی ناشی از بعضی بیماریهای روانی مورداستفاده
قرار گرفته است.آریستدس کوینتیلیانوس Aristedes Quintilianus نوشت
موسیقی می تواند در درمان هیجانهای نامتعادل بیماران روانی تاثیر مناسبی
داشته باشد و به بوسیله تاثیر در ناخودآگاه ،هیجانهای متراکم را به صورت
متعادل درآورد. او عقیده داشت که موسیقی مانند دارو نه تنها قدرت پیشگیری
داد،بلکه درمان کننده نیز هست.
‹‹ ذينقراطيس ›› رومي با ارگ و كاليوس اورليانس باآهنگ هاي فلوت و تمرينات آوازي ، جنون را درمان مي كرد، به طور كلي روميان معتقد بودند كه موسيقي مانند دارو نه تنها قدرت پيشگيري دارد بلكه درمان كننده نيز هست.
قرون وسطي :
در اوايل قرون وسطي ، ‹‹ بوتيوس ›› مرجع با نفوذ موسيقي ، به تأثير فراوان موسيقي بر شخصيت و اخلاق و رفتارهاي معنوي فرد تأكيد داشت.
(بوتيوس) مانند ديگر يونانيان موسيقي را جزئي از رياضيات مي دانست و نظريه ي موسيقي انساني را مطرح كرد. در قرون وسطي ،
كليسا عهده دار آموزش موسيقي بود.
بنابراين نقطه نظر موسيقي ركن مهمي در
آموزش جوانان قرون وسطي شد. در قرون وسطي كليسا تسلط نافذي بر زندگي مردم
داشت. آموزش موسيقي نيز مانند سایر موارد زندگي بوسيله كليسا تنظيم مي شد. از
نظر كليسا بعضي از فرم هاي موسيقي نامناسب بودند و پيامدهاي شرك آميز
داشتند و براي حالات رواني و اخلاقي زيان بخش بودند. در قرون وسطي دين و
موسيقي مذهبي بخش مهمي از روش درماني قرون وسطي را تشكيل داده بود.
تارانيسم، بيماري عجيب آن روزگار بود كه به اعتقاد مردم فقط با موسيقي و
رقص مداوا ميشد .
رنسانس:
در دوره رنسانس هر دو گروه موزيسين ها و پزشكان به دوران
كلاسيك يونان نظر افكنده و از آن الهام گرفته اند.عقيده يوناني ها كه
سلامتي را ناشي از هارموني عناصر و ناخوشي را عدم هارموني مي دانستند در
دوره رنسانس رواج يافت و جانشين نظريه اي قرون وسطي كه مرض را نتيجه اي
براي
گناه مي دانستند گرديد.
در اين
دوران تئوريسين هاي پزشكي نظريه هاي
چهار خلط بدن ( صفرا ، بلغم ، خون ، سودا ) و مزاج هاي مترادف
با آنها … ( صفراوي ، بلغمي ، دموي ، سودايي ) را مطرح مي كردند. جهان شناسي چون
‹‹ امپروكلين ››
دنيا را متشكل از چهار عنصر ( خاك ، آب ، هوا ، آتش ) مي پنداشت.
اين نظريه ها موجب شد كه تئوريسيس هاي موسيقي نيز چهار حالت موسيقي ( باس ، تنور ، آلتو ، سوپرانو )
را با عناصر كيهاني امپروكلين تطابق دهند و همچنين چهار مقام راجع موسيقي رنسانس را ( ميكسوليدن ،
دورين ،ليدين ، فريگبن ) نيز به طبايع مترادف خود مربوط بدانند . براي مردمي كه در دوران رنسانس زندگي
مي كردند هارموني سلامتي با موسيقي ، در بدن و كيهان ،زماني به دست مي آمد كه بين چهار عنصر ذكر
شده موازنه برقرار مي شد.
بطور كلي در اين زمان اعتقاد بر اين بود كه موسيقي ، مقاومت بدن را زياد مي كند ، چيزي كه در زمان شيوع
بيماري طاعون اهميت حياتي داشت . در دوران
باروك ، از قرن هفدهم تا نيمه ي قرن هجدهم ، گرايش عمومي
فلسفي در طب بر محور تئوري چهار طبع و تأكيد در ساختن آهنگ براي بر انگيختن اميال و عواطف موجب
شد كه جلساتي در زمينه ي موسيقي و پزشكي تشكيل و تداوم يابد.
رابطه بين كيهان ، انسان و موسيقي در دوران رنسانس: موسیقی انسان کیهانمقام عنصر مزاج منبع خلط عنصرمریگین سوپرانو صفراوی کبد صفرا آتش
لیدین آلتو دموی قلب خون هوا
دورین تءور بلغمی مغز بلغم آب
میکیولیدین بانس سودایی طحال سودا خاک
قرن 17 تا نيمه قرن 18 اعتقاد به قدرت و تاثير موسيقي به
شخصيت ، عواطف ، اميال ، ذهن و جسم بشر به وسيله تئوريسين هاي موسيقي
آلماني تحت عنوان فيگورين يا نظريه
فيگور تدوين شد.اعتقاد مردم به تاثير
درماني موسيقي در اين دوره ناشي از اشارات زياد نويسندگاني چون :
شكسپير و اسپنسر به اين موضوع بوده است. در اين دوره موسيقي با
حفظ اهميت خود به عنوان يك امداد پزشكي براي خانواده هاي سلطنتي مورد توجه
بود. مثلا در سال 1373 م . ملكه ي اسپانيا از صداي خواننده ي مشهور
ايتاليا به نام ‹‹
فارينلي ›› براي معالجه ي فيليپ چهارم كه بيماري ماليخوليايي حاد داشت استفاده كرد و موفق
شد در ادامه ي قرن هفدهم و نيمه ي اول قرن هجدهم نيز بعضي از نويسندگان كوشيدند جايگاه علمي و
پذيرفته اي از موسيقي را در درمان آسيب هاي رواني و ناراحتي هاي عصبي ايجاد كنند . آنها افسانه هاي
مشهور غير علمي را كه پيرامون تأثير درماني موسيقي مطرح بود رد كردند.
نيمه قرن 18 تا اواسط قرن 19 :
هر چند در اواخر قرن 18 شروع به استفاده از ادعاي موسيقي
درماني كردند اما باز هم در اين دوره ارتباط نزديك بين موسيقي و طب ادامه
داشت به عنوان مثال
اسكيرول در سال 1748 در كتاب خود به نام جنون در بيماري هاي رواني موسيقي را در يك عامل با ارزش درماني ناميده است .
در قرن 18 مطبوعات رسمي آمريكا به معرفي كاربرد موسيقي به
عنوان يك عامل جنبي در درمان پزشكي پرداختند.در اوايل قرن 19 پينل وديگر
پزشكان فرانسوي از قدرت موسيقي در درمان بيمارهاي عصبي و رواني مانند:
هيستري استفاده كردند. با وجود اين كه موسيقي در طول قرن 19 در درمان هاي
پزشكي مورد استفاده قرار مي گرفت اما حوزه فعاليت هاي موسيقي و پزكشي تا
اندازه اي از يكديگر جدا شده بود و هر كدام رشد مخصوص خود را داشتند با اين
وجود همين موارد محدود كاربرد موسيقي در درمان فرضيه اي ايجاد موسيقي
درماني را براي قرن 20 فراهم ساخت.
قرن 20 :
با وجود آن كه در بحبوحه جهش هاي تكنولوژي قرن بيستم ارتباط
نزديكي كه بين موسيقي و طب وجود داشت عميقاً فراموش شد گاهي تحقيقاتي علمي
در طول قرن در مورد منافع موسيقي درماني صورت مي گرفت. در اواخر قرن 19 چند
نفر بررسي كاربرد اصول علمي تاثير موسيقي درماني را شورع كردند در اين قرن
اختراع ضبط صوت نيز جاذبه استفاده از موسيقي در بيمارستان را در طول تغيير
قرن افزايش داد و از نوارهاي موسيقي براي تفريح راحت خوابيدن آرام كردن
كاهش ترس از جراحي و بي حسي و بي دردي استفاده شد.
استفاده از موسيقي درماني ، علاوه بر مواردي كه در فوق در طول قرن ها مورد استفاده واقع شد در
جنگ ها
و به خصوص در جنگ جهاني دوم مورد توجه فراوان قرار گرفت . در زمان جنگ دوم جهاني ، پزشكان در هنگام مراقبت از مجروحان جنگي ، پي بردند كه موسيقي نه تنها روحيه ي بيماران و مجروحين را تقويت
مي كند بلكه بهبود آنها را تسهيل مي نمايد و متعاقب آن بود كه موسيقي جزو برنامه ي تسهيل ارتش شد و از آن
در درمان فيزيكي و آموزشي بيماران استفاده گرديد .
اين عامل باعث افزايش استخدام موزيسين ها در طول
جنگ دوم جهاني شد و تقاضاي بيمارستان ها از موزيسين هايي كه روشهايي باليني پايه را در دانشگاه طي
كرده بودند روز به روز بالا گرفت . ادامه ي نياز بيمارستانها به موزيسين هاي آموزش ديده باعث شد تا در
سال 1950 اولين انجمن ملي
موسيقي درماني در آمريكا شكل گيرد . از اين تاريخ به بعد موسيقي درماني موردتوجه بيشتري قرار گرفت و انجمن ها و تشكيلات بيشتري را به خود اختصاص داد.در امپراتوری
عثمانی نیز، بیماریهای روانی اغلب با موسیقی درمان میشدند.
در تحقیقات جدید:
پژوهشهاي جدید نیزنشان ميدهد كه غده
تالاموس به عنوان
مهمترين غده در مغز انسان محركهاي صوتي را به وسيله
سيستمهاي عصبي دريافت و در كنار حافظه و تخيل به آنها
پاسخ ميدهد. غده
هيپوفيز نيز كه از غده تالاموس فرمان
دريافت ميكند به محركهاي صوتي موزون پاسخ ميدهد،
موجب بروز ترشحاتي ميشود كه نتيجه آن آزاد سازي ماده
آرام بخش به نام
آندروفين خواهد بود. با توجه اينكه
مهمترين اثر ماده مزبور، تسكين درد در انسان است به
سادگي ميتوان به ارزش موسيقي درماني كه عملاً موجبات
آزاد سازي ماده آندروفين كه علاوه بر تسكين درد،
موجبات انبساط و شادي را در انسان فراهم ميسازد،
پيبرد.
تحقيقاتي كه توسط
كولن در سال 1992 در بخش مراقبتهاي ويژه
بيمارستان «سنت جرج» لندن صورت گرفته، نشان ميدهد كه
موسيقي به ميزان قابل توجهي در تسكين و تقليل وضعيت
بحراني بيماران كه در بخش آي ـ سي ـ يو بستري بودهاند
تاثير داشته است .زيرا ثابت شده است كه سيستم اعصاب
انسان به محركهاي موزيكال پاسخ مثبت ميدهد.
تحقیقات نشان داده است كه موسیقی میتواند امواج
مغزی را با خود همراه كند. بطوریكه هر نوع از موسیقی، باعث میشود كه امواج
مشابه با آن در مغز ایجاد شود .ضربههای تندتر در موزیك باعث افزایش
دقت و تمركز میشوند و گامهای آهسته تر باعث آرامش بیشتر میشوند.همچنین
مشخص شده است كه اثر موسیقی بر مغز انسان حتی پس از قطع شدن آن نیز ادامه
دارد .
با ایجاد تغییر در امواج مغزی،
عملكرد سایر اعضای بدن نیز تغییر میكند . این تغییرات توسط سیستم اعصاب
خودكار ( سمپاتیك و پارا سمپاتیك ) اعمال میشود. و این نوع دستگاه عصبی
میتواند تنفس و ضربان قلب را تندتر یا كندتر كند . بنابراین موسیقی میتواند از آثار مزمن استرس ها بر بدن پیشگیری كند .
موسیقی میتواند باعث ایجاد تفكر مثبت در ذهن انسان شود و به همین دلیل میتواند در درمان افسردگی و اضطراب موثر باشد .موسیقی میتواند جلوی آثار مخرب استرس را بر بدن بگیرد و میتواند قدرت خلاقیت و خوش بینی را افزایش دهد
موسيقي درماني در تاريخ ايران:
موسيقي آرامبخش در ايران باستان با ظهور
دين زرتشت آغاز شد.
كتاب اوستا و اشعار آهنگين گات ها الهام بخش موسيقدانان براي تصنيف آوازها و
ملودي و همچنين تشكيل مراسم و آيه هاي موسيقيايي بوده است. در واقع موسيقي
در تاريخ ايران با مضامين ديني آرام بخش همراه بوده است .در آثار باستاني
ايران وجود ابزار و آلات رامشگران به چشم مي خورد. موسيقي در خدمت مفاهيم ديني، جشنها و مراسم و آرايش هاي نظامي و طب بوده است .
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبههایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیدهاست در دانشگاه جندی شاپور اهواز
دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمانهایی بودهاست که هر دانشجوی
پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را میگذراند. نکته جالبی که
وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستانهای آن زمان پرورش
مییافتند میبایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس
موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه میکردهاند. این موسیقی ارائه شده در
هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود.
در
اسلام بدلیل اهمیت انسان به مثابه لطیفه ربانیه، مسلمانان آگاه، موسیقی را
به عنوان دارویی قلمداد میکنند که نباید بدون دستور پزشک و بدون دانایی از
تاثیرات آن در عواطف و روحیات مصرف شود زیرا ممکن است منجر به تاثیرات
مخربی شود. موسیقی غیر غنا در اسلام بسیار اهمیت دارد، تا جایی که بسیاری
از بزرگان اسلام به دستگاههای موسیقی به خوبی تسلط داشتهاند.
نواهای موسیقایی همه دارای توان ایجاد گرمی و سردی و خشکی در تن و روان
انسان هستند. هر نوایی که موجب شور و نشاط و حرکت گردد، و ضربان نبض را
افزایش دهد نوای گرم تعریف میشود ، و هر نوایی که موجب سستی، رخوت، سردی و
غم گردد و ضربان نبض را کاهش دهد نوای سرد تعریف میشود، هر نوایی که
موجب ایجاد واکنش سریع گردد، و انسان را از حالت آرام شور و نشاط خارج سازد
و باعث بروز واکنشهای سریع گردد،نوای خشک تعریف میشود ، اگر این واکنش
از سر عشق و نشاط و امید و انرژی بود گرم و خشک و اگر از سر غم، نومیدی،
یأس، و دارای حس گریز، و از خود بیخود شدن و لا ابالی گری بود سرد و خشک
تعریف میشود.
این در حالی است که موسیقی
شرقی آرامشی درون گرا پدید میآورد و روح انسان را به سوی یک انرژی انباشته
هدایت مینماید.
بحث پیرامون مزاج موسیقایی یک بحث عمیق و همه جانبه
فرهنگی، طبی، است که لازمه آن دانستن دستگاهها ، شناخت ادوات موسیقی و
پی بردن به فلسفه موسیقی و فهم نقش اصوات در دگرگونی، کارآیی سلولهای بدن
انسان است توزیع نوارهای موسیقایی تابع موقعیت جغرافیایی ، مزاج ، سن و جنس است.
نوای
موسیقی نیز بلحاظ وجود اثر بخشی در مزاج، تابع مزاج انسان است و از قاعده ضد
تبعیت میکند، به نحوی که انسانهای دارای مزاج گرم و خشک از نوای
موسیقایی گرم و آرام استفاده میکنند، و به همین ترتیب ساکنین مناطق
کوهستانی و سرد و خشک از نوای موسیقایی گرم و خشک، نواهای وجد آفرین گرم
استفاده میکنند. سازمان نی، دف، تنبک معمولاً در مناطق سرد وخشک بیشتر
مورد استفاده است.
نواهای موسیقایی الکترونیک بیشتر در مناطق سرد و تر
مورد استقبال قرار میگیرد. انسانهای سرد و تر نیز از این سازهابیشتر لذت
میبرند.
در نواحی گرمسیری، با آب و هوای گرم و تر نواهای شورآفرین، و
دستگاههای گرم و خشک بیشتر مورد استقبال است، نواهای موسیقایی جنوبی
ایران و هندوستان معمولاً از این ویژگی بهرهمند است.
انسانها وقتی به سن
سردی میرسند بیشتر از نواهای موسیقایی شرقی لذت می برند. در حالیکه در سن
گرمی یعنی در سن جوانی از دستگاههای گرم و خشک (سودازا) بیشتر استقبال
میکنند. شناخت مزاج سازها و دستگاهها برای تجویز آنها و احیاناً ترک شنیدن
آنها برای افراد ضروری است.
شفا با موسیقی در میان مردم بومی ایران::
گواتی:گواتي مربوط به مراسمي مي شود كه به قصد رفع بيماري هاي روحي و اختلافات رواني يا بنا به اعتقاد افراد بلوچ، در جهت شفاي شخص جن زده و خارج ساختن روح پليد از جسم بيمار صورت مي پذيرد. معني تحت اللفظي گواتي
باد است.همچنين به بيماري اطلاق مي شود كه گوات در جسم او حلول كرده باشد. رقص يا تحركات يكنواخت جسماني در مراسم گواتي، شبيه به سماع خانقاهي دراويش مي باشد. مراسم گواتي استفاده از سازها متناسب با ميزان پيشرفت بيماري است.
ساز (بازي ساز): ساز به بيماري تعلق مي گيرد كه خفيف ترين درجه گواتي را دارا است. در ساز فقط يك
نوازنده قيچك شركت دارد. در اين مراسم زن هاي شركت كننده با آواز نوازنده قيچك را همراهي مي كنند. گواتي با اداي كلمات به فارسي، بلوچي، عربي، سواحيلي (زبان رسمي تانزانيا و كنيا و مجمع الجزاير كومور و بسياري از كشورهاي ساحلي شمال و جنوب شرقي قاره آفريقا) و هندي سعي مي كند بيمار را به وجدآورد.
كُپار (بازي كُپار): هر گاه بيمار مرحله شديدتري از درجات گواتي را دارا باشد، براي او كُپار تجويز مي شود. در كپار علاوه بر قيچك، دهل نيز شركت دارد. پس از پايان بازي كپار قهوه، ذرت برشته و حلوا بين شركت كنندگان تقسيم مي شود.
ولاگ (بازي ولاگ): به اين بازي هونله نيز مي گويند. چنانچه در بازي نهايي بيمار بهبود نيابد، مرگ او حتمي است و بنابر استطاعت بيمار لازم است مرغ، گوسفند، شتر و گاو قرباني و از شركت كنندگان در مراسم پذيرايي شود.
متن آوازهاي گواتي در درجه اول مدح لعل شهباز (از بزرگان متصوفه، اهل مرند آذربايجان كه به ايالت سند مهاجرت نمود) و عبدالقادر گيلاني است. علاوه بر اين الله هو، رسول الله، الله من پيكرون نيز ذكر گرفته ميشود.
در موسيقي بلوچ آوازهايي مانند نازينك در مراسم عروسي، هالو و شپتاكي در مراسم زايمان و تبريك تولد كودك كاربرد دارند. آواز نعْت نيز كه حاوي مدح و ثناي حضرت محمد (ص)، آل او و بزرگان اسلام است مورد استفاده قرار مي گيرد-برخي نجواها موزون كه از فريادهاي ديرينه محبوس در گلوي بلوچ و نيز اقليم بري و خشك منطقه سرچشمه مي گيرد، از ساز قيچك، آهنگ محزون و دلنشيني تجلي فرافكنانه پيدا مي كند.
از جمله، ساعت طلايي، پيش بندش ببند، هوا چه گرمه بيا بادنم بزن. اين آهنگ با ريتم دلنشين، به صورت دسته جمعي و به نحو سرور آفرين، همنوا با قيچك خوانده مي شود.
در میان دراویش نیز همین سبک گواتی رایج است.در موسیقی گواتی دراویش فردی به نام خلیفه حضور دارد که می تواند به کمک ابزارهایی چون خیزران و سوچکی و همراهی گروه نوازندگان و بادها را مهار کند و یا آنها را زیر بگیرد ، بدین نحو که مجلسی بر پا میشود و بیمار را در آن مجلس حاضر می کنند. خلیفه با آداب خاصی که همراه با نوازش بیمار است کار خود را آغاز میکند. در ابتدا قصیده ای در مدح موسس طریقت قادریه شیخ عبدالقادر گیلانی خوانده می شود و کم کم مجلس به تکاپو می افتد و اذکار شریفه یکی پس از دیگری خوانده می شود بیمار به تدریج شروع به لرزش کرده و با افزایش شور مجلس که ناشی از ادای ذکرها و نوای ساز هاست بیمار به تدریج به جوش می آید تا به مرز بی خودی می رسد. در این مرحله است که می توان باد را مهار کرد و در این صورت مجلس تمام می شود ، در غیر این صورت مجلس در شب های دیگر نیز تکرار می شود.متن آواز های گواتی ، ستایش ومدح لعل شهباز قلندر ، شیخ عبدالقادر گیلانی و گل محمد صالح زهی است..آواز ها و اذکار گواتی را حالت های کوتاهی تشکیل میدهند که پیوسته تکرار میشوند.به جز آوازها و اذکار ساز ها و مقام هایی نیز وجود دارند که بدون همراهی آواز در مراسم نواخته میشوند. ساز مار و ساز سیمرغ از جمله آوازهای بیکلام مراسم گواتی اند.موسیقی گواتی دمال نام دارد و این نامی است که بر حرکت های شدید و یکنواخت جسمانی مردان در مراسم گواتی نهاده شده است. دمال کننده گاهی داستان نیز می گوید. انجام دمال با حضور و شرکت مردان امکان پذیر می شود و دمال کننده تحت تاثیر حرکت های یکنواخت جسمانی که تابع آواز ها و ذکر های گواتی و حالت ها و محرک های یکنواخت موسیقی است قرار می گیرد و به تدریج از مرز خود آگاهی می گذرد و به مرحله نا خود آگاهی می رسد. این مرحله را اصطلاحا پر شدن می نامند . در این مرحله ممکن است شخص به انجام برخی کارهای خارق العاده مبادرت ورزد.
زار:مردم جزیره قشم تاریخى سرشار از جنگ و تهاجم
اقوام گوناگون دارند. همچنین، خاطرى انباشته از اتفاقات طبیعى که خسارات
بىشمار بر آنها وارد آورده است. باران کم، معیشت تنگ و متعاقب آن اجبار در
پرداختن به کارهاى سنگین براى گذران زندگى، بىپناهى و هزار و یک عامل
غمافزاى دیگر، زندگى اندوهناک براى ایشان مهیا کرده است که بازتاب آن در
موسیقى جزیره به خوبى پیداست. آنچه که چرایى موسیقى در جزیره را رقم مىزند
همین اندوه بسیار است.
موسیقى تجلى کامل غمگریزى این
مردم است. آنها همهى شادى خود را در موسیقىشان جاى دادهاند و همان جا
نیز جستوجویش مىکنند.
شاید فراموشى زودهنگام مرگ عزیزان نیز علاوه برنقش مناسب مذهب
و دستورات دینى، نوعى غمگریزى در فرهنگ این مردم پدید آورده است. مرگ
نزدیکان را سخت نمىگیرند و به سرعت از تلخى آن مىگذرند، پس موسیقى سوگ و
عزادارى جایگاهى در این فرهنگ ندارد به عکس آن مردم کرد و لُر مرگ عزیران
را بسیار برخود سخت مىگیرند و با موسیقى شکوهمندى شخص متوفى را به خاک
مىسپارند.
بنابراین، موسیقى در جزیره قشم بیش از هر چیز میوهى شادى طلبى، رفع نیاز و غمگریزى است.
ـ سما (Samma) که باید نام اصلى آن سماع باشد همان دف یا
دایره است که بیشتر در مولودىخوانى و مراسم زار (Zar) کاربرى دارد. در
گروههاى اجرایى، متناسب با تعداد اجراکنندگان و تعداد تماشاگران، تعداد
سماع هم زیاد مىشود. بهطور متوسط پنج سماع (= دایره = دف) در اجراهاى
گروهى به کار مىبرند.
در قشم این ساز براى همراهى با عود (= بربت = باربد) که در محل به آن گبوس هم مىگویند استفاده مىشود.
موسیقىهاى درمان در قشم (زار ـ نوبان)
:
در روستاى سلخ، در ساحل جنوبى قشم، گاه شبها صداى نواختن طبل
و آواز جمعى شنیده مىشود که خبر از مراسمى مىدهد که در منزل یکى از
اهالى روستا در حال برگزارى است و در آن تعدادى از مردان و زنان روستا به
دور هم جمع مىشوند و در ضربکوب دهلها دست مىزنند و همخوانى مىکنند.
این مراسم، به خاطر شفا یافتن بیمارى است که گویا دچار
اختلال روانى شده و
به همین دلیل نیز از شیوه درمان زار براى درمان خود استفاده مىکند.
آیین مراسم زار شیوهاى سنتى براى مداواى اهل هوا است که با
استفاده از نواى طبل و سازهاى خاص انجام مىپذیرد. اهل هوا کسانى هستند که
گرفتار یکى از
بادها مىشوند. بومیان سواحل جنوب ایران بادها را قواى مرموز
و جادویى مىدانند که همه جا هستند و بر نوع بشر مسلطاند و هیچکس را
قدرت مقابله با آنها نیست و آدمیزاد در مقابل آنها راهى جز قربانى دادن و
تسلیم ندارد.
آنها معتقدند که بادها همچون آدمیان مهربان یا بىرحم، کور
یا بینا، کافر یا مسلمان هستند. وقتى باد به سراغ کسى رفت و او را مرکب خود
کرد، دیر یا زود مریض و هوایىاش مىکند. پس، براى رهایى از درد و رنج باد
باید نزد بابا یا ماماى آن باد رفت. آنها براى پایین آوردن باد، مجالس و
مراسم خاص ترتیب مىدهند که به آن
”عزیمه“ مىگویند و طى همین مراسم است که
بابا یا ماما، باد را از تن بیمار بیرون مىکند. در مجلس ”عزیمه“ سفرهاى
انداخه مىشود که در آن چیزهایى است که باد دوست دارد و به وسیله همینهاست
که باد صاف و بینا مىشود و شخص مبتلا در جرگه اهل هوا درمىآید.
تنها بابا یا ماماى زار ـ که
همیشه سیاهپوست است ـ مىتواند
مبتلایان را درمان کند. شخص مبتلا را مرکب یا
فرس (faras) مىگویند و بابا و
یا ماما کسى است که ابتدا خود او مرکب چندین زار و چندین باد مختلف بوده.
وى بر اثر مرور زمان و ممارست و قدرتى که به دست آورده توانسته است بر باد
مسلط و سوار شود.
براى هر زار، مجلس ویژه و قدیه و قربانى و مراسم و لوازم خاصى لازم است.
اهمیت بابا یا ماما در گرو تعداد خیزرانهاى اوست. آنان
مىتوانند تا هفده خیزران داشته باشند. خیزران، عصایى است از چوب مخصوص که
از چند بند تشکیل مىشود. مجالس زیر کردن یا پایین آوردن زار، بسته با
اهمیت زار، ممکن است از چند ساعت تا چند شبانه روز طول بکشد. براى اغلب
بیماران جسمى و روحى چنین مجالسى تشکیل مىدهند.
برگزارى مجالس و دعوت به بازى و ایفاى بازى و خواندن سرودها و
آوازهاى جمعى، اغلب توسط دختران مبتلا به زار که دختران هوا نامیده
مىشوند، انجام مىگیرد.
این مجالس ممکن است روزها و شبهاى متوالى طول بکشد. اگر بابا
و ماما قادر به زیر کردن باد یا زار نشود، ناچار بیمار را نزد گپتران
(یعنى بابا و ماماى بزرگ و معروف ولایت دیگر) مىفرستند. اگر در آنجا نیز
زیر کردن باد و آزاد کردن بیمار ممکن نشود، در چنین حالتى بیمار را به حال
خود رها مىکنند و با او مثل یک جنزده ابدى رفتار مىکنند.
مثلاً باد نوبان ـ که بادى مسلمان به شمار مىرود ـ تابلوى
کامل یک
افسردگى است که طى آن بیمار حال و حوصله کار کردن را از دست
مىدهد. وى هنگام کار کردن از دیگران عقب مىافتد، میل به غذا را از دست
مىدهد، خواب ندارد، اغلب در گوشهاى به عزلت مىنشیند و کم حرف مىزند و
به اصطلاح اهل هوا ”جانش بد مىشود“.
ظهور این نوع پدیدههاى گروهى با توجه به اوضاع اجتماعى و
اقتصادى تقریباً بسته و فرهنگ بدوى این مناطق تا حدود زیادى قابل فهم است.
به عقیده گپتران یا بزرگان اهل هوا، بادها ناراحتىهایى هستند که طبابت
پزشکان آنها را درمان نمىکند و جز با روش مخصوصى که قرنهاست میان
ساحلنشینان و سیاهان مرسوم است درمان نمىشود.
این بادها قبل از رسیدن به سواحل ایران. و شاید در همین
سواحل، رنگ و شکل اسلامى گرفتهاند و بعضى وردهاى جادویى افریقایى با
شعرهایى در
مدح پیغمبر اسلام مخلوط شدهاند. به ویژه مطهرات و محرمات اهل
هوا به محرمات و مطهرات اسلامى بسیار شباهت پیدا کرده است.
براى اهل هوا محرماتى هست، به ترتیب زیر:
۱ ـ هیچ یک از اهل هوا حق ندارد به مرده دست بزند؛ چه مرده انسان باشد و چه لاشه حیوان.
۲ ـ اهل هوا نباید دست به نجاست بزنند یا خود را به آن آلوده کنند.
۳ ـ جارو و لنگه کفش و قلم و قلیان نباید از بالاى سر مبتلاى باد، رد شود.
۴ ـ لباس کثیف نباید به تن اهل هوا باشد.
۵ ـ اگر کسى سیگارش را بخواهد با آتش قلیان فردى از اهل هوا
روشن کند باید اول اجازه بگیرد وگرنه باد آن فرد، به آزار مرکبش مىپردازد.
۶ ـ کسى از اهل هوا نباید مست کند یا با نامحرم نزدیکى نماید.
تعریف بادها و طبیعت آنها کاملاً مشخص نیست و با عقاید مربوط به جن، پرى، غول، دیو و درهم آمیخته است.
بومیان معتقدند که این بادها به صورت ارواح خبیثه هستند اما
گاهى هم برخى از بزرگان و مشایخ بعد از مرگ به صورت باد درمىآیند. مانند
شیخ شائب و شیخ شریف و البته اگر از آنها بپرسید که این دو شیخ کجا زندگى
مىکردند و مدفن آنها کجاست یا چه اندازه از آنان اطلاع دارید، هیچیک پاسخ
قانعکنندهاى ندارند که بدهند. لیکن گفته مىشود شیخ شائب اهل عدن بوده
است و شیخ شریف یک سیاه عابد بوده است که سیاهان آن دوران اعتقاد زیادى به
او داشتند و مىگویند در گذشته در عدن، قطر و بند لنگه هم دیده شده است.
بادهاى عمده و مشهور عبارتند از:
۱ ـ باد زار، که همه کافرند جز عدهاى معدود. این بادها را بهطور کلى باد سرخ مىگویند.
۲ ـ نوبان، بادى است که شخص را علیل و بىحرکت و افسرده مىکند.
۳ ـ مشایخ، بادهایى هستند مسلمان و پاک، عدهاى از اینها خطرناکند و عدهاى دیگر بىخطر که در سواحل مسلماننشین فراوانند.
۴ ـ باد جن، بادهاى زمینى یا زیرزمینى هستند. همه هم زنجیرى و آسیبرسان و خطرناک.
۵ ـ بادپرى، که دو نوعاند: پرىهاى کافر و پرىهاى اهل حساب. هردو، انسان را گرفتار مىکنند اما پرىهاى کافر خطرناکترند.
۶ ـ باد دیب یا دیو، که بیش از چهل گز بلند دارد و در بیابان و جزایر پیدا مىشود. این باد اگر با انسان برخورد کند در همان لحظه بىجان و خشکش مىکند.
۷ ـ باد غول، که از دور همچون شتر مستى پیدا مىشود و هر کسى را که سر راهش باشد بىجان مىکند.
معتقدند که از میان این بادها، سه باد اول شیوع بیشترى دارند.
در خصوص لوازم کار اهل هوا مىتوان این سازها را برشمرد:
دهل رحمانى: دهل بزرگ و دوسرى است که همیشه آن را از سه
پایهاى مىآویزند و به آن از پایین تعدادى زنگوله مىبندند. نوازنده این
ساز باید وضو داشته باشد.
دهل کسر: دهل کوچکى است که معمولاً وزن آهنگ را عوض مىکند و صداى نازکترى نسبت به دهل گپ دارد و در کنار دهل گپ قرار مىگیرد.
دهل گپ: این دهل بزرگترین دهل دو سر است.
دهل دوسر: معمولترین ساز ضربى است که در انواع مجالس از آن استفاده مىشود.
سینى: سینى نقرهاى یا ورشویى که در هر بازى استفاده مىشود
تا ظرفهایى را که عطر، اسپند، کندور، گشته، تخممرغ محلى، ریحان و گلاب در
آن است داخل آن بگذارند.
خیزران: خیزران را بهطور معمول از مسقط مىآورند. چوبهاى
خیزران در مراسم زار با ورقهاى نقره و زنجیر به شکلهاى مختلف تزیین
مىشوند که بهطور معمول بابازارها و مامازارها، هنگام خواندن اشعار و
ارتباط روحى برقرار کردن با بیمار، به دست مىگیرند و گاه بیمار سرپا
مىایستد و به کمک خیزران مىرقصد.
جینگ: دایرهاى کوچک ه دورتادور آن را زنگوله مىبندند.
چادر: هریک از بیماران زار علاوه بر لباس مخصوص یک چادر هم
دارند که هرکس برحسب سلیقه خود آن را تهیه مىکند. چادر باید همیشه معطر و
پاکیزه باشد. روزهاى دوشنبه و جمعه، که مراسم برگزار نمىشود، چادر را
مىشویند و بخور مىدهند تا هنگام اجراى مراسم اگر بیمار از حال خارج شد
چادرش را بر سرش پهن کنند و کندور جلوى دماغش دود دهند.
تمبیره: به آن تمبور هم مىگویند. سازى است زهى مخصوص باد
نوبان. کاسه بزرگى دارد که روى آن پوست گاو کشیده شده است و شش رشته زه
دارد و دو دسته بلند ـ به شکل هفت ـ مثلثى را ساخته است که چوب سوم روى دو
سر دو دسته قرار دارد و مضراب آن نیز شاخ گاو است.
منجور: پارچهاى کلفت است که سم بز را به آن مىآویزند و
هنگام اجراى مراسم آن را تکان مىدهند تا صدا تولید کند و گاه به کمر
مىبندند و مبتلایان به بیمارى زار با آن مىرقصند.
ماهیت زار را از زبانى که دارد مىشناسند و مىفهمند از کدام
خاک یا از کدام دریا آمده است. شیوع زار همه جا یکسان نیست. مرکز اصلىشان
همان سواحل است. وقتى بابا یا ماما احتمال مىدهد که شخص گرفتار یکى از
زارها شده است او را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم دیگران نگه مىدارد.
ابتدا بدن شخص مبتلا را خوب مىشویند و سپس تا مدت هفت روز نمىگذارند زن و
سگ و مرغ ببیند. نیز در این مدت چشم هیچ زن محرم یا نامحرم نباید به روى
بیمار بیفتد. اگر بیمار زن باشد او را از جلوى چشم مردها دور مىکنند. براى
این منظور، اغلب مریض را در یک کپر خالى در کنار و دور از چشم دیگران نگه
مىدارند و تنها ماما یا بابا مواظبت وى را به عهده مىگیرند. طى شبهایى
که شخص مبتلا در حجاب نگه داشته مىشود، بابا یا ماما معجون یا دواى مخصوص
زار را به تن وى مىمالند.
این دوا گرهکو (Greku) نام دارد و از بیست و یک
ماده درست شده است که مواد عمدهاش اینها هستند:
۱ـ ریحان ۲ ـ زعفران ۳ ـ بوکسش Boxesh (که از هند مىآورند) ۴
ـ هل ۵ ـ جوز ۶ ـ زبان جوجه (گیاهى است که در کوه مىروید) ۷ ـ گشت Gesht
(چوبى است که از بمبئى مىآورند ۸ ـ …
همه بیست و یک ماده را در گلاب خیس مىکنند و هر شب به بدن بیمار مىمالند و مقدارى را نیز به خودش مىدهند که بخورد.
صبح روز بعد از پایان دوره حجاب، بدن بیمار را خوب تمیز
مىکنند و خاک هفت راه را با هفت برگ گیاه بىخار مخلوط مىکنند و همراه
”گرهکو“ به تنش مىمالند و پیش از آنکه مراسم رسمى زار انجام شود، جن
واردکننده زار به بدن بیمار را بیرون مىکنند. براى بیرون کردن جن، شخص
مبتلا را مىخوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موى بز به هم مىبندند.
مقدارى سیفه (روغن ماهى) زیر بینى بیمار مىکشند و چند رشته موى بز یا موى
سگ را آتش مىزنند و جلوى بینىاش مىگیرند. پس از آن بابا، به وسیله
خیزران، جن را تهدید مىکند که از بدن بیمار خارج شوند. بر اثر ضربههایى
که به تن بیمار مىزند، جن با جیغ و داد و فراوان، مرکبش را رها مىکند و
مىگریزد. بعد از فرار جن، تنها باد زار در کله بیمار مىماند که براى زیر
کردن زار، سفره و بساط و بازى و آواز و نذر و نیاز و خون و قربانى لازم
است. براى تشکیل مجلس بازى، روز قبل از برگزارى آن، زنى که خود از اهل
هواست خیزران به دست راه مىافتد و تکتک درها را مىزند و اهل هوا را براى
بازى دعوت مىکند. این زن را خیزرانى مىگویند. بیشتر دعوتشدگان، دختران
هوا هستند. در تمامى مدت شبانه روز هیچکس از مجلس بازى دور نمىشود و
کسانى که خسته مىشوند روز را در همانجا مىخوابند و قبل از تاریک شدن هوا
ساز و دهل مىزنند. ابتدا شخص مبتلا، شروع به لرزیدن مىکند و به تدریج
لرزش بیشتر مىشود و از شانهها به تمام بدن سرایت مىکند. بازى وقتى به
اوج خود مىرسد که کله شخص مبتلا، کاملاً پایین بیاید و ضمن تکانهاى شدیدى
که مىخورد از ظرف خونى که در برابر او قرار دادهاند بخورد. در چنین
مرحلهاى، علاوه بر شخص مبتلا، زار در درون عده دیگرى نیز پدیدار مىشود و
همه در حال سر جنباندن از خود بىخود مىشوند و عین نقش روى زمین مىافتند.
وقتى شخص مبتلا به زار، نقش مىشود او را از عقب مىگیرند و روى زمین دراز
مىکنند بهطورى که سر بیمار به زمین نخورد. یک نفر پاهاى او را مىگیرد
که در این حالت شخص مبتلا باید رو به قبله باشد.
سپس بابا به وى مىگوید با مشت محکم به سینه خود بکوبد. در
همین هنگام است که زار، کالبد مرکبش را ترک مىکند. در این لحظه هیچیک از
حاضران نباید صحبت کند. همه باید ساکت باشند وگرنه احتمال دارد زار وارد تن
صحبتکننده بشود. وقتى زار از بدن خارج شد بیمار را روى دو زانو طورى
خمیده مىنشانند که نوک انگشتان پایش به زمین نخورد. خارج شدن یا نشدن زار
از بدن شخص مبتلا را بابا یا ماماى زار تشخیص مىدهد.
زارهاى مشهور
هفتاد و دو نوع یا شاید بیشتر هستند. بابازارها و
مامازارها معتقدند که آنها شفا دهنده این زارها نیستند و تنها واسطه هستند
و مراسم را هدایت مىکنند. بابادرویش و ماماحنیفه از بزرگان این مراسم در
شهر قشم بوده و باباسالم و پسرش بابادرویش از بزرگان مراسم زار در روستاى
سلخ بودهاند. فرزندان و نوادگان ایشان وسایل کار ایشان و سازها را به
یادگار نگه داشتهاند و مراسم زار را هرگاه لازم باشد در منزل خود اجرا
مىکنند.
نوبان
:نوبان، به لحاظ شکل، به زار شبیه است با این تفاوت که اشعار
خاص خود را دارد و در این مراسم ساز ”تنبیره“ نیز دهلها و آواز را همراهى
مىکند. بعضى از پیرمردان معتقدند که تنبیره باید شعر را اجرا کند، اما
امروز کسى در نوازندگى تنبیره در جزیره مهارت نواختن شعر ندارد.
مراسم نوبان نیز معمولاً مجریان خاص خود را دارد و بابا و ماماى خاص نوبان باید این مراسم را اجرا کنند.
موسیقی درمانی رسمی در دیگر کشورها:
در انگلستان = موسيقی درمانی از سال 1982 از سوی
سازمان بهداشت و درمان ملی انگلستان به عنوان
تخصصی وابسته به رشته پزشكی تعيين شد و درسال 1999
به عنوان حرفه ای تثبيت شده در انگلستان به رسميت
شناخته شد.
در امریکا = تکنیک موسیقی درمانی به صورت رسمی در
قرن بیستم ، از زمان جنگ جهانی اول برای درمان
مصدومین بکار گرفته شد . و بتدریج تکامل یافت.
درسال 1944 اولین برنامۀ آموزش موسیقی درمانی در
جهان در دانشگاه ایالت میشیگان ودر ایالت کانزاس
اجرا شد. در سال 1950 ،انجمن ملی موسیقی درمانی
((NAMT تاسیس شد. در سال 1971 ، انجمن آمریکایی
موسیقی درمانی (AAMT) تاسیس شد . امروزه چند مرکز
مهم دیگر از جمله مرکز موسیقی درمانی در سازمان
خیریه ( نوردورف – رابینز ) وجود دارند که در سطوح
بین المللی فعالیت می کنند.
در هند = موسیقی هندی که به ( رگاس –Ragas ) مشهور
است، تاثیری عمیق بر روح ، روان ، ذهن و جسم دارد
.هندیها معتقدند تعدادی از رکاها از قدرت شفابخشی
معنوی برخوردارند.
در استرالیا = در سال 1949 توسط سازمان صلیب سرخ
این کشور کنسرتی با هدف شفا ترتیب داده شد. و در
همان سال انجمن موسیقی درمانی استرالیا ( AMTA)
تاسیس شد .
در افریقا ،
در تانزانیا = موسیقی های کوبه ای
(ضربه های طبل ) که در مراسم مخصص در جشنها ،
عزاداریها و در درمانگری استفاده می شود ، سابقه
ای دیرینه دارد .
در هنگ کنگ = اولین سمینار موسیقی درمانی در سال
2003 برگزار شد .
در ایران = از سال 1377 گروهي متشكل از اساتيد و
دانشجويان گروه پژوهشي موسيقي درماني تحت نظارت
مركز پژوهشهاي علمي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي
تهران فعاليتهاي نظام مندي را در اين زمينه آغاز
نمودند كه ماحصل آن، برگزاري اولين و دومين سمينار
موسيقي درماني در سطح ملي و تشكيل جلسات كنفرانس
هفتگي، بانك اطلاعاتي، دوره هاي آموزش نظري و عملي
(Work shop ) و انجام تحقيقات باليني بوده است.
موسیقی درمانی از دید قرآن:گرچه در کتاب
آسمانی
قرآن مجید نامی از موسیقی برده نشده است اما به صراحت می توان گفت که
درقرآن نوعی موسیقی مقدس و ملکوتی آمیخته است که قاریان کلام الله بر آن
واقفند . قرآن از مهمترین رکن موسیقی که ریتم(وزن)می باشد به بهترین شکلی
برخوردار است.ریتم قرآن متریک و بندرت غیرمتریک می شود بطوریکه ریتم کلام
خواننده را چنان پیش می برد که نه تنها خسته و سردرگم نمی شود بلکه به
آرامی و آسایش به زورق کلام نشسته و در دریای معرفت و حکمت پیش می رود.
دومین
رکن موسیقی،ملودی (نغمه)می باشد.چنانچه در کلام،هر یک از مصوت های کوتاه و
بلند را چند لحظه بی وقفه ادا کنیم در واقع نوعی صدا ایجاد کرده ایم که
دارای ویژگی های صدای موسیقایی می باشد.این ویژگی ها عبارتند از
فرکانس(تعداد نوسانات تار مرتعش در ثانیه)، دامنه(شدت و ضعف صدا)،امتداد
(کشش هر صدا)و طنین(وسیله اجرای صدا)به عبارتی صداها از فرکانس 27/5 تا
4096موسیقایی می باشند و چنانچه وسیله ای بتواند یک یا چند فرکانس معین را
اجرا کند ساز نامیده می شود.در واقع ساز وسیله ای است که می توان به وسیله
آن صداهای موسیقایی را اجرا کرد و بدینسان موسیقی نواخت.
خداوند حکیم با خلق
انسان اولین ساز طبیعی را نیز بوجود آورد.چهار بخش صدای انسانی که دو بخش
باس و تنور مربوط به مردان و دو بخش سپرانو و آلتو مربوط به زنان می باشد
قادر هستند صداهای موسیقایی را از فرکانس 68الی 1024اجرا کنند.انسان برای
کشف بقیه صداهای موسیقایی سازهای دیگری ساخته است که علاوه بر وسعت صدا
دهندگی مطلوب از طنین های زیبا و گوناگون نیز برخوردار هستند.چنانچه قرآن
کریم را بصورت قرائت یا ترتیل بخوانیم،نوعی موسیقی مقدس و ملکوتی اجرا کرده
ایم که ساز آن انسان است و اگر فردی که با زبان عربی آشنا نیست آن را
بشنود،چون از درک معانی عاجز است پس جذب موسیقی کلام می شود و در صورت
آشنایی با موسیقی و نوازندگی خواهد توانست آنچه را شنیده با سازی مثل
کمانچه یا ویلون اجرا کند. موسیقی یک نعمت الهی است و و فرشته موسیقی هم
بدستور پروردگار به انسان سجده کرده و در اختیار او می باشد.پس شایسته است
این علم و هنر سودمند را بخوبی شناخت و بیاد آورد و از آن در جهت تعالی
انسان استفاده کرد.براستی جایگاه واقعی موسیقی به پاکی یاد کردن خداوند و
نیایش شاکرانه اوست.
شفا با صوت قرآن:در
سال 1839، دانشمندي به نام
"هنریک ویلیام دوف" کشف کرد که امواج صوتی خاصی
روی مغز تأثیر مثبت و یا منفی می گذارد. و هنگامی که گوش را در معرض امواج
صوتی قرار داد، مشاهده کرد که سلول های مغزی به این امواج واکنش نشان می
دهند.
سپس
دریافتند که سلول های مغز در حالت لرزش، طول حیاتشان افزایش می یابد، و
هر سلول با نظم خاص خودش می لرزد و سلول های اطرافش را نیز تحت تأثیر قرار
می دهد. بی شک هر یک از اتفاقاتی که برای انسان رخ می دهد بر سلول های مغزی
نیز تأثیر می گذارد، و این در حالی است که هر اتفاق بدی، منجر به ایجاد
اختلال در نظم نوسان سلول ها می شود.
پس تمام سلول های بدن ما پیوسته در حال ارتعاش هستند.و
هر عضو در بدن ما با فرکانس مخصوص خودصدایی پخش می کنند که با یکدیگر
ترکیب شده آهنگ ویژه کل بدن را به وجود می آورند. در بدن سالم این اصوات هم
آهنگ هم ساز و هماهنگ و مزون است.
اگر حس شنوایی انسان حساسیت لازم را نداشت می توانیستیم این صدا ها را بشنویم:
موسیقی کوه ها
موسیقی دشت ها
آواز آسمان
آواز ستاره ها
موسیقی دره ها
موسیقی چمنزار ها
و سمفونی صدای بدن انسان.
سلول
مغزی در حالت لرزش دائمی، این سلول دارای برنامه ای بسیار پیچیده است که
طبق آن با بلیون ها سلول اطراف خود هماهنگی شگفت انگیزی به وجود آورده است
که خود این گواه بر قدرت و عظمت خالق تبارک و تعالی دارد. و هر مشکل روحی
می تواند خللی بر اجرای این برنامه داشته باشد که در نتیجه ی این خلل،
ایمنی سلول کاهش می یابد و زمینه ی هجوم بیماری ها به آن فراهم می گردد.
زیرا
که عمل کرد سلول ها در رساندن اطلاعات به صورت لرزش و تولید رشته های عصبی
است که با توجه به آن، قادر به صحبت، حرکت، ایستادن و برخورد با دیگران
هستیم.
هنگامی
که بعضی از رویداد های
منفی و ترسناک و یا بعضی مشکلات در زندگی انسان رخ
می دهد، باعث ایجاد نوعی ناهماهنگی در سلول های مغزی می شود. و این
ناهماهنگی و به هم ریختگی بسیار خسته کننده و دشوار است، زیرا که مغز انسان
کار اضافه بر سازمانی را انجام می دهد که هیچ فایده ای ندارد.
حتی سلول
های مغزی
جنین نیز قبل از تولد، شروع به لرزش می کند! او دارای مغزی متوازن و
سلول هایی بشاش و هماهنگ در کار و نوسان با یکدیگرند! اما پس از به دنیا
آمدن و خارج شدن از آن محیط، تمام اتفاقاتی که در این دنیا برایش می افتد
بر مغز و حرکت لرزشی آن تأثیر می گذارد. در حالی که بعضی از سلول های مغزی
تحمل امواج بلند را ندارد و سیستم لرزشی اش مختل می شود، این امر سبب
بسیاری بیماری های روانی و همچنین جسمی می گردد.
همچنین دانشمندان کشف کرده اند که
نوار DNA که
درون هر سلول وجود دارد نیز به صورت معینی نوسان و لرزش دارد و این نوار
ضروری و مهم که اطلاعات وراثتی را حمل می کنند، تحت تأثیر هر اتفاق و یا
مشکل و یا ویروس و بیماری قرار می گیرند. دانشمندان می گویند نوسان این
نوار (DNA)
هنگامی که بدن مورد هجوم بیماری ها و ویروس ها قرار می گیرد، کاهش می یابد.
بازگرداندن این نوار به حالت اولیه ی خود توسط امواج صوتی خاصی امکان پذیر
است. و دانشمندان تأکید می کنند که این امواج می توانند نوار DNA را به حالت فعال و نوسان اولیه ی خود باز گردانند. اما نباید فراموش کرد که امواجی منفی و مضری هم باعث آزار این نوار وراثتی میشود.
امروزه
بسیاری از پزشکان به درمان بیماری های سختی مثل سرطان و بیماری های دیگری
که علم پزشکی قادر به درمان آن نیست، با استفاده از لرزش های صوتی، می
پردازند. هم چنین با استفاده از این امواج بیمار یهای مثل اختلال در گیجگاه
و نگرانی و آشفتگی و مشکلات بی خوابی را نیز درمان کرده اند. هم چنین
درمان و اصلاح عادات بد مثل کشیدن سیگار و اعتیاد و... با استفاده از این
امواج ممکن است.
خداوند داخل هر یک از این سلول ها سیستم نوسانی برای انجام دادن کارمخصوصی،
قرار داه است. از آن جا که سلول ها زبان کلامی را نمی فهمند، پس می توان
با استفاده از زبان نوسانی و لرزش ها با آن ها ارتباط بر قرار کرد، همانطور
که تلفن های همراه، امواج الکترومغناطیسی را گرفته و امواج دیگری را آزاد
می کند. تصور کنیدکه میلیون ها سلول در بدن با هماهنگی و سیستم
خاصی نوسان و لرزشی دارد که بشر از فهم و درک و تقلید آن عاجز است. و اگر
فقط یکی از این سلول ها دچار اختلال شود، نظام کلی بدن را مختل می کند.
تصویری
از سلول های مغزی که مناطق آسیب دیده ی آن با رنگ فرمز مشخص شده است. این
مناظق دارای فعالیت بسیار کم و نیروی کمی دارد که در شرف نابودی است، اما
پس از قرار دادن این سلول ها در معرض امواج صوتی مشخصی، سلول شروع به لرزش و
فعالیت کرد.
دانشمندان
بر این باورند که تمام رفتار های ما نوسان های خاصی را به سلول هایمان
منتقل می کنند، و بر این امر تأکید می کنند که اگر انسان به طور دايمی در
معرض این امواج صوتی قرار بگیرد حرکت سلول های مغزش به کلی تغییر می کند.
به عبارتی دیگر این تغییر در امواج نوسانی سلولی پدید می آید.
در
این جا اشاره ای دارم به امواجی که باعث نوسان و لرزش سلول ها به صورت
طبیعی، فعال و مثبت می شود و نیروی مثبت سلول ها را افزایش می دهد، و البته
امواجی هم هستند که باعث آزار سلول ها و حتی باعث مرگ می شوند! امروزه
امواج مثبت برای دانشمندان بحث برانگیز شده است که چگونه می توانند امواج
صوتی که برای مغز مفید است را تشخیص دهند؟
با
متمرکز شدن روی آیات قرآن دریافتم که این آیات دارای نظام عددی دقیقی است،
اما زبان اعداد تنها زبانی نیست که قرآن دارد، بلکه این آیات شامل چیزی
است که می توان آن را برنامه و یا اطلاعات نامگذاری کرد که این اطلاعات
قادر به برقراری ارتباط با سلول ها است. در واقع قرآن دارای
زبان سلول
هاست.
الله
تعالی می فرماید: اگر به وسيله ی قرآن، کوهها به حرکت در آيند يا زمين ها
قطعه قطعه شوند، يا به وسيله ی آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ايمان نخواهند آورد!) ولي همه کارها در اختيار خداست! [سوره ی رعد:31]
اگر
عمیقاً در این آیات بیندیشیم شاید این سؤال برایمان پیش بیاید که چگونه
قرآن باعث حرکت کوه ها می شود؟ یا چگونه زمین را قطعه قطعه می کند؟ یا
چگونه با مردگان سخن می گوید؟ در واقع واضح است که زبانی که مردگان را
مخاطب قرار می دهد امر الله تعالی است و هیچ کسی فرمان بردار نیست مگر کسی
که الله اراده کند.
اما
در مورد کوه ها... امروزه ما می دانیم که صفحه های زمین به صورتي آهسته
یعنی تقریبا سالانه چند سانتیمتر، در حال حرکت است که کوه ها نیز به همراه
آن حرکت می کنند. این حرکت در نتیجه ی امواج حرارتی است که از قسمت گداخته ی
زیر پوسته ی زمین، تولید می شوند. بنا بر این می توان بیان کرد که قرآن
دارای خاصیتی است که می تواند با امواج حرارتی ارتباط برقرار کند و با
تحریک آن سرعت فعالیت و حرکتش را افزایش دهد و یا قادر است که شکاف ها و
زلزله هایی در زمین ایجاد کند که سبب از هم گسیختگی پوسته ی زمین و تکه تکه
کردن آن شود. این همان نیروی خارق العاده ای است که خدا اجازه نداده است
تا به آن دست یابیم، اما با توجه به مشاهدات می توانیم به این خاصیت قرآن و
عظمت آن پی ببریم. حال سؤالی پیش می آید که آیا این کتاب که چنین نیروی
خارق العاده ای دارد، قادر به شفای بیمار ضعیفی نیست؟
پس
از بیان این سخنان یادآور می شوم که خداوند تعالی در قرآن می فرماید که قرآن
درمان است، و این بدان معنی است که قرآن حاوی اطلاعاتی است که سلول های
آسیب دیده را ترمیم کرده و بسیاری از بیماری هایی را که پزشکان از درمان آن
عاجزند را درمان می کند.
ساده ترین راه درمان برای تمام بیماری ها
تغییری کوچک و
بسیار ساده در زندگی، نتایج بسیار بزرگ و شگفت انگیزی خواهد داشت به
طوری که تمام زندگی را تحت شعاع خود قرار خواهد داد. حال دستور العمل دست یابی به این
تغییر به این صورت است که در حد توان در تمام ساعات روز به قرآن گوش دهید.
صبح، ظهر، شب و حتی هنگام خواب و در تمام اوقات.
بی
شک گوش دادن به قرآن هزینه ای در بر نخواهد داشت و برای این کار
کافیست یک کامپیوتر و یا یک ظبط صوت و یا حتی یک فلاش پلیر با گوشی اش
داشته باشید. یا اینکه از طریق تلويزیون و یا رادیو نیز می توانی فقط به
برنامه هایی که مربوط به قرآن است، گوش فرا دهید.
برخی از موسیقی ها میتوانند حالات ترس را در انسان القا كنند و این حالت
ایجاد شده میتواند جسم انسان را دچار آسیب و یا عدم تعادل بكند .( مانند
موسیقی هایی كه در فیلمهای ترسناك از آنها استفاده میشود ) برخی از
صداها مانند صدای مته ها میتواند دستگاه شنوایی انسان را دچار آسیب بكند
.موسیقی های ناموزون و شعر هایی كه حس نفرت را در انسان ایجاد میكنند و یا
صدا های ناموزون میتوانند به جسم و روح انسان آسیب بزنند .
قرآن
عبارت است از امواج صوتی که دارای فرکانس و طول موج مشخص است، و این امواج
رشته های نوسانی تولید می کنند که بر سلول های مغزی تأثیر می گذارد و باعث
برگرداندن توازن و هماهنگی آن ها می شود که این نیز سبب افزایش چشم گیر
نیروی دفاعی آن در مقابل بیماری هایی هم چون سرطان می گردد، همان طور که می
دانیم بیماری سرطان چیزی نیست به جز اختلال در عملکرد سلول ها، پس شنیدن
قرآن باعث می شود برنامه و نظم سلول ها دوباره بازگردد. درست مثل عملکرد ما
به هنگام ویروسی شدن رایانه یمان که اول فرمتش می کنیم و بعد برنامه ی
جدیدی را جایگزین آن می کنیم و باعث سریع تر و بهتر شدن عملکرد رایانه می
شویم، این کاری است که بشر می تواند به آسانی انجام دهد، پس دیگر در مورد
برنامه ای که کلام الله داراست چه می توان گفت؟
قطعا گوش سپردن به قرآن به صورت مداوم دارای فواید زیر می باشد:
_ افزایش قدرت دفاعی بدن.
_ افزایش خلاقیت.
_ افزایش حافظه .
_ درمان بیماری های مزمن و سخت.
_ ایجاد تغییری ملموس در رفتار و هم چنین افزایش قدرت تعامل با دیگران و جلب اعتماد آن ها.
_ آرامش روان و درمان استرس های عصبی.
_ درمان واکنش های سریع و عصبانیت زود هنگام .
_ افزایش قدرت تصمیم گیری درست.
_ تمام مسايلی که باعث ترس و نگرانی تو می شوند را فراموش خواهی کرد.
_ پیشرفت شخصیت انسان و دستیابی به شخصیتی قوی تر.
_ افزایش فن بیان و سرعت کلام.
_ درمان بسیاری از بیماری های عادی مثل لکنت زبان، زکام و سردرد.
_ پیش گیری از بیماری های خطرناکی مثل سرطان.
_ ترک عادات بد مثل پرخوری و یا استعمال دخانیات.
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ
جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ
وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ* قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ
فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) [يونس: 57-58].
اي
مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه
در سينههاست؛ (درماني براي دلهاي شما) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان!
بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند؛ که اين، از تمام آنچه گردآوري کردهاند، بهتر است!»
شفا با موسیقی در فیلم:فیلم
«دف» به کارگردانی بهمن قبادی در سال ۱۳۸۳ساخته شده است،فیلم دف نگاهی به مراحل ساخت یکی از قدیمی ترین آلات سنتی موسیقی ایرانی دارد.قصه این فیلم در یک روستای کرد نشین ایران می گذرد. «فائق» نوازنده دوره گردی است که به کمک خانواده اش دف می سازد و دف می نوازد ،اوخانواده پر جمعیتی را سرپرستی می کند، که همه فرزندانش نابینا هستند ،فرزندان نابینا نقش مهمی در این فیلم ایفا می کنند و داستان فیلم بر روی این بچه ها و پدر تمرکز بیشتری دارد . فیلم نگاهی هم دارد به روایت" اثر شفابخشی صدای دف" در سنت های کردستان.