نبض يا نبض شناسي در نظام هاي طب سنتي جهان مثل ايران و چين که نسبت به بقيه‌ي اقوام از قدمت و تمدن بيشتري برخوردارند از جايگاه ويژه‌ و منحصر به فردي برخوردار است به اين دليل که نبض‌شناسي از روشهاي تشخيصي و درماني است که براساس الگوها و درک واقعيات هستي بنا شده و از مباني فکري آزموده برخوردار است و نيز درک عميق از الگوهاي طبيعت فردي و ويژگيهاي منحصر به فرد خود را دارد و انصافاً هم در آن دوران که هيچ يک از انواع دستگاههاي مدرن امروزي وجود نداشته مشکل گشا بوده و منجر به درمان موفق بيماران گرديده است. اهميت علامت شناسي نبض با ذکر اين نکته که نبض يکي از چند نشانه‌‌ي حياتي است که جهت پيگيري و سير بيماري به طور روزمره و مداوم در پرونده‌ي بيماران ثبت مي‌گردد دو چندان مي‌شود به ويژه آنکه طب سنتي و روشهاي تشخيصي آن روز به روز در بين عامه‌ي بيماران به خصوص بيماران تحصيل کرده طرفداران بيشتري پيدا مي‌کند به طوري که در چند سال اخير به دنبال علاقه‌ي عامه‌ي بيماران، دانشکده‌هاي پزشکي معروفي چون هاروارد انستيتويي جهت بررسي طب سنتي ايجاد کرده و ظرايف طب سنتي مثل نبض‌شناسي را با روشها و وسايل جديد ترکيب و جهت آموزش پزشکان و معالجه‌ي بيماران به کار برده‌اند در شبکه جهاني اطلاع رساني نيز نشانه‌هاي متعددي از مراکز  تحقيقاتي علامت  شناسي نبض وجود دارد و مراکز پژوهشي چندين کشور از جمله ژاپن، هندوستان، چين و يونان و ... سايتهايي در مورد نبض شناسي ايجاد نموده‌اند البته هر يک از مشاغل حرف پزشکي در هر تخصصي دغدغه‌هاي مالي دارد.


ابن‌سينا مبحث نبض را در نوزده فصل در کتاب قانون که يکي از مراجع معتبر قديمي است مورد بررسي قرارداده و اين کار مايه‌ي مباهات ايران و هر ايراني است به ويژه آنکه بيش از چند سده از زمان تأليف کتاب قانون مي‌گذرد و مبحث نبض شناسي آن استاد دانشمند و اين کتاب ارزشمند همچنان تازگي خود را حفظ نموده به علاوه آنکه دقت آن اگر بي‌نظير نباشد مطمئناً کم نظير است به علاوه مشرف الملک حجة‌الحق شيخ الرئيس ابوعلي‌حسين بن‌عبدالله بن حسن بن‌علي بن‌سينا الحکيم الوزير الدستور معروف به ابن‌سينا يا ابوعلي سينا بزرگترين دانشمند ايران بلکه از بزرگترين و سرشناس‌ترين دانشمندان عاليقدر دنيا، چهره و استاد ماندگار! غير کپي! و غير نوبت بندي، دنياي قديم بدون دسترس به دستگاه‌هاي نبض نگار و نبض سنج مدرن امروزي که ثبت و ضبط وضعيت نبض بيماران را به صورت خودکار و رايانه‌يي انجام مي‌دهند تنها با استفاده از انگشتان دست خود کاملترين و دقيق‌ترين اطلاعات را از وضعيت نبض بيماران خود به دست مي‌آورده شايد يکي از دلايل موفقيت او در کسب اين همه نوآوري و مهارت اين بوده که در آن دوران ستاد نخبه‌سازي! و بنياد نخبه پروري مصنوعي در علوم مختلف براساس دستورالعمل‌هاي کاغذي تعريف شده وجود نداشته. به علاوه دانشگاه‌‌ها، دانشکده‌هايي نبوده که پروژه‌هاي پايان نامه‌يي بعضي از اساتيد که بار آنها بر دوش دانشجويان است تند تند طرح شود و از بودجه‌هاي ستادهاي مختلف کسب فيض نمايند و پروژه‌هاي پايان نامه‌يي بعضي ديگر به دليل فقدان سفارش، فرمايش و رابطه‌ همچنان درگير ....، ابن‌سينا در کتاب قانون ويژگي‌هاي نبض وخصوصيات مهمي که کيفيت نبض را تعيين مي‌نمايد با دقت هرچه تمامتر  بيان مي‌دارد

تعریف حرکت:


تعریف حرکت و بیان آن به علم طب ارتباطی نداشته بلکه ، متعلق به فلسفه طبیعی است . ما در این جا از
ولی تعریف آسان « کم » و یا به « وضع » دارد یا به « أین » فلسفه ی حرکت بحثی نخواھیم داشت که این تعلق به حرکت که بتوان آن را فھمید این است که به از قوه به فعل آمدن تدریجی یک جسم حرکت گفته می شود.

مراد از تدریجی این است که در آن ، وقت صرف بشود چه یک ثانیه چه یک روز، برای ھمین ھر چه که حرکت تند

و تیز ھم باشد به آن تدریجی گفته می شود. باید دانست که دویدن ھم یک حرکت است و گردش آسیاب ھم

یک حرکت است . منبسط شدن زیبق از حرارت و منقبض شدن آن از سرما ھم یکی از انواع حرکت است حال

سوال این است که نبض از چه نوع حرکتی است؟ در این باره اقوال حکما اختلاف دارد و ما ھم نمی خواھیم

وارد این بحث شویم البته این امر را واضح خواھیم کرد که این حرکت شریان ھا ، حرکت ذاتی آن است یا به

سبب حرکت قلب است،اطبا در این مورد نیز اختلاف نظر دارند جالینوس و بعضی از حکما تصور می کردند که

حرکت شریان ھا تابع حرکت قلب نمی باشند . بلکه در خود شریان ھا قوه ی حرکت وجود دارد چه حیوانی

باشد چه طبیعی. بعضی دیگر این چنین تصور کردند که حرکت شریان ھا تابع حرکت قلب است. صاحب موجز نیز

ھمین مذھب را اختیار کرده است. تصور ایشان چنین است که ھنگام انبساط قلب ، این شریان ھا فشرده می

شوند و ھنگام فشرده شدن قلب ، شریان ھا باز می شوند البته بعضی از قدما عکس این نظریه را معتقدند که

ھمراه باز شدن قلب شریان ھا باز و به ھمراه فشرده شدن قلب ، شریان ھا فشرده می شوند.

حقیقت امر این است که عمل انقباض و انبساط شریان ھا به انقباض و انبساط خود این شریان ھا منحصر است

و عمل انقباض و انبساط عضلات عمل ذاتی عضلات است که بوسیله ی حرارت منبسط و بوسیله ی کمی

حرارت ، منقبض می شوند برای ھمین ھمه ی عضلات بدن این حرکت خود را زیر نظر حرارت برقرار داشته اند که

با کمی حرارت از حرکت آن ھا کاسته می شود.

شرح علمی :

نبض اسم حرکتی است که در شریان ھا بوجود می آید و چون شریان ھا متعلق به قلب ھستند برای ھمین ھر

حرکتی که در قلب بوجود آید ھمان حرکت در شریان ھا نیز ظاھر و حس می شود و چون از لحاظ ساختار ، قلب

که از اعضای مفرده بوجود آمده و شریان ھا ھم که از جنس ھمان اجزاء مفرده ھستند بوجود آمده اند لذا برای

شرح علمی نبض اول باید به ساختار قلب و شریان ھا و افعال آن ھا توجه شود.

تشریح قلب:

قلب مرکز د و ران خون است که عضوی مخروطی شکل ھمانند گلابی بود و دارای جوف عضلانی نیست که در

غلاف خود پیجیده شده و در وسط سینه ، میان دو شش قرار دارد. در جوانی طول آن چند اینچ و عرض آن دو ۴ و

یک دھم اینچ می باشد.


در مردھا وزن آن از نیم کیلو نیز به یک و یک چھارم کیلو می رسد و در زنان از یک ربع تا به یک و نیم ربع می

رسد یعنی وزن آن در زن ھا کمتر از مردھا است البته قلب در طول عمر به حجم خود می افزاید.

در داخل قلب پرده ای است که از داخل به شریان ھا ملحق می باشد که آن را غشاء مستبطن می گویند و

یا گوش قلب نیز می گویند و قسمت زیر آن که « اذن القلب » قلب را به دو راست و چپ تقسیم می کند. قلب

می گویند که ھر دو خانه ی بزرگ و کوچک با یک سوراخ به ھم ملحق می شوند « بطن القلب » ضخیم ھست را

که در وسط آنھا خون سیاه در جریان می باشد. داخل این سوراخ ھا یک نوع محافظ نیز وجود دارد که خون را

خارج می کند و نمی گذارد که برگردد و اگر فشار خون زیاد باشد بسته می شود. کار قلب این است که با یک

حرکت انقباضی خود ، خون را به سمت بدن حرکت دھد تا خون به داخل اعضای بدن برسد.

قلب چگونه خون را حرکت می دھد؟

کار آن چنین است که دیواره ھای عضلانی قلب به صورت متواتر باز و بسته می شوند که با ضربه دیگر قلب

بسته می شده و با ضربه دیگر باز شود گویا ھر دو اذن قلب در یک وقت باز می شوند و بطن قلب بسته می

شود و وقتی که دو اذن باز می شوند آن وقت در گوش راست به وسیله ی اجوف صاعد و وریدھای نازل ، خون

کثیف سیاه می آید و در اذن چپ از شش ھا خون صاف شده می آید و بعد از آن خون کثیف گوش راست

بوسیله بطن راست و خون صاف گوش چپ به وسیله بطن چپ به اعضای بدن ارسال می شود و وقتی ھر دو

بطن پر شوند آن وقت خون کثیف آن ، برای تصفیه به وسیله ی ورید شریانی به سمت شش می رود.

این انقباض و انبساط قلب از یک لحظه ھم کم تر وقت می گیرد در یک حرکت قلب تقریبا ٧۵ گرم خون در شریان

ھا و وریدھا جریان می یابد . تعداد حرکت قلب به لحاظ ھر سن مختلف است و ھم چنین در حالت مرض نیز در

حرکات قلب کم و کاستی احساس می شود یعنی در حالت صحت قلب ، در یک دقیقه بین ٧٠ تا ٧۵ دفعه می

زند ولیکن این حرکت از ابتدای زندگی تا اخر کاسته می شود چنانچه در ابتدای زندگی کودک حرکت معمولی

قلبی تا به ١۵٠ ضربه در یک دقیقه می رسد که در سال اول بین ١٢٠ تا ١۴٠ و در سال دوم ١٣٠ و در سال

سوم ١١٠ و در سال ھفتم ۶۵ و در جوانی بین ٧٠ تا ٨٠ ضربه و در پیری ۶٠ تا ٧٠ ضربه در دقیقه می باشد.

حرکت قلب در مزاج ھای دموی نسبت به بعضی مزاج ھا تندتر است و تعداد ضربات در مردھا نسبت به زنھا زیاد

تر است و ھم چنین بعد از غذاخوردن و بعد از ریاضت بدنی و مغزی حرکت قلب تند می شود و در حالت خواب

نیز کم می شود و در حالت خواب تغییرات در ضربات بوجود می آید. لیکن این تغییر ھنگام صبح نسبت به شب و

ھنگام نشستن نسبت به ایستادن و ھنگام ایستادن نسبت به راه رفتن و ھنگان راه رفتن نسبت به دویدن کم

تر است، چنانچه ھنگام دویدن ضربات نسبت به راه رفتن تندتر است.

در اینجا این سوال مطرح می شود که قلب چگونه به حرکت در می آید؟

در پاسخ به این سوال جواب ھای مختلفی داده اند. نظر جالینوس این است که وقتی در قلب روح حیوانی بوجود

می آید آن وقت قلب به حرکت می افتد و نظر حکیم وسپوکوریطس این است که حرارت قلب ، خون را منبسط

می کند که با منبسط شدن خون ، قلب نیز منبسط می شود و به حرکت در می آید البته این امر مسلم است

تا وقتی که برای یک شی مساوی، تحریک کننده ای نباشد آن شیء به حرکت در نمی آید مانند محرک حرارت و

برودت و یا محرک داخلی یا مانند محرک شیمیایی و برقی و ... .

خیلی ھا ھم این احتمال را می دھند که چون خون، دخان را در جسم حرکت می دھد برای ھمین باعث حرکت

قلب می شود یعنی وقتی خون داخل قلب می شود و با حجاب ھای داخلی برحورد می کند آن وقت یک حرکت

به وجود می آید که قلب را حرکت می دھد لذا قلب به حالت انبساط در می آید ولیکن تجربه و مشاھده این قول

را رد کرده است چون اگر آب صاف به جای خون به داخل قلب حرکت کند قلب باز ھم به حرکت در می آید یعنی

باز ھم حالت انقباض و انبساط خود را داراست.

ھم چنین بوسیله ی انفعالات انسانی مانند: غم و غصه و نیز امراض دماغ و نخاع ھم بر حالات قلب اثر وارد می

کنند لذا بعضی از محققین گفته اند که منشاء حرکت قلب ، نظام عصبی است یعنی قلب محرک بنفسه نیست

بلکه منشاء حرکت آن از نظام عصبی است و بعضی از حکما قائلند که قسمت مؤخر مغز می باشد و بعضی از

حکما قسمت اول از مؤخر مغز و بعد از آن اعصاب شرکیه را یکی بعد از دیگری منبع حرکت قلب دانسته اند

ولیکن با مشاھدات زیر ھمه ی این ھا با اشکال مواجه می شوند.



در تخم مرغ و امثال آن قبل از بوجود آمدن نظام عصبی اجزای اولیه ی قلب بوجود می آید و به حرکت می پردازد

و ھم چنین در جنین انسان نیز در ھفته ی دوم قبل از نظام عصبی ، قلب بوجود می آید و به حرکت می افتد.

در بعضی از حیوانات این مساله مشاھده شده است که بعد از بیرون آوردن قلب از بدن آن ھا ، باز ھم در حرکت

است و حالت انقباضی و انبساطی دارد و در بعضی حیوانات چنین مشاھده شده است که اگر قلب آن ھا را بعد

از اخراج از جسم حتی اگر چند تکه کنند و گرم نگه دارند قلب تا ٢ ساعت حرکت می کند و در بعضی از صور و

حالات اگر قلب را از حلقه ی مخصوص آن قطع کنیم باز ھم در قلب حرکت دیده می شود و در بعضی از پرندگان

نیز بعد از مرگشان حتی تا ٢ روز حرکت قلب در آن ھا دیده شده است و اگر قلب بعضی از حیوانات را بعد از

اخراج از بدن آن ھا در آب نمک ھای خالص مثل: پتاسیم، سدیم و کلسیم نگھداری کنند تا چند ساعت در حال

حرکت دیده شده اند و این واقعا یک معجزه است.

پس از این مشاھدات معلوم می شود که حرکت قلب ذاتی است یعنی علت حرکت آن در قلب نھفته و مستتر

است گرچه اعضاب شرکیه و ریشه ھای عصبی که در قلب وجود دارند، ھمان ھا منابع حرکت قلب ھستند که

کم و زیاد کردن حرکت قلب و سستی و تندی ضربان آن داخل در نظام عصبی است. یعنی ھرگاه این اعصاب را

قطع کنیم حرکت قلب سست شده و ھر وقت این اعصاب را تقویت کنیم حرکت قلب نیز قوی خواھد شد یعنی

فعل ذاتی قلب را تند می کند و گاھی حرکت قلب را سست و باطل کرده که اگر چه حرکت قلب ذاتی است ،

لکن در تند کردن و کند کردن حرکت قلب ، اعصاب راجع و شرکیه دخالت دارند.

نتیجه: حقیقت ھمین است که اگر چه قلب حرکت ذاتی دارد اما تحریک آن زیر نظر اعصاب است و وقتی رابطه

ی آن با اعصاب قطع شود حرکت آن ھم چنان باقی می ماند مانند انقباض و انبساط ، ولیکن از حرکت اصلی آن

که پیش از آن بوده ، ایست می کند. از این امر فھمیده می شودکه ھمه ی حرکاتی که در عضلات است حرکت

ذاتی است.

تصور صحیحی از نبض:

یک تصور صحیح از نبض وقتی بوجود می آید که ھر معالج ، یک عضله را در ذھن خود قرار دھد که ساختار ویژه

ای داشته و در داخل آن از ھوا و رطوبت پر شده است و از داخل آن نیز شریان ھا و وریدھا می گذرند . عضله

وقتی بر حال اعتدال باشد ، ھوا و رطوبت داخل آن نیز در اعتدال خواھد بود و شریان ھا و وریدھا از حرارت

داخلی معتدل برخوردار خواھند بود و وقتی اعتدال عضله خراب شود آن وقت ھوا و رطوبت و حرارت ھم غیر

معتدل خواھد شد. ھمان گونه که می بینی اگر یک تکه گوشت را در اتش بگذاریم بعد از مدتی شروع به پخته

شدن کرده و رطوبت ان خشک می شود و ھمین گونه اگر آن تکه گوشت را در آب انداخته و آن آب را بر بالای

آتش بگذاریم آن وقت اجزای گوشت به تحلیل می رود پس به ھمین صورت در داخل عضله قلب نیز خواھد بود.

یعنی قلب از کثرت رطوبت وسعت پیدا کرده و سست می شود و گاھی ھم از کثرت ھوا حالت انبساط در آن

بوجود می آید و گاھی نیز از کثرت حرارت اجزای آن به تحلیل می رود.

پس نبض ھم که قسمت اعظم آن عضلانی است حالات عضلات را نمایندگی می کند.

نرمی نبض دلیل کثرت رطوبت در عضلات است و در حرکات آن کندی واقع می شود و کشیدگی نبض و انبساط و

تندی حرکت نیز دلیل بر این امر است که عضلات خشک شده و ریاح بوجود آمده است. و ھمین طور کثرت

حرارت نبض و ضعف حرکات قلب به این دلیل که در عضلات تحلیل صورت گرفته را بیان می کند که با در نظر

گرفتن این علائم و شرح و اقسام نبض تشخیص امراض خیلی ساده می شود.

یک نکته خاص را ھم در ذھن داشته باشید که قلب و کبد و اعصاب در حرکات جدا از ھم ھستندیعنی در حالت

حرارت و برودت آن ھا ، در نبض اثراتی متفاوت بوجود می اید. و این امر را ھم در ذھن داشته باشید که وقتی

یک عضو حالت سوزش داشته و تحریک شده، اعضای دیگر کاملا حالت متفاوتی خواھند داشت که با تجربیات

مکرر علم نبض خیلی روشن تر می شود.

پس نبض در تعریف کلی عبارت است از: نبض حركت شريان ها است كه باعث جذب نسيم بارد و ترويح روح حيواني و دفع بخار حارّ دخاني مي گردد.

شرايط بررسي صحيح نبض :

1- محل معاينه دماي معتدل داشته ، از هرگونه سر و صدا عاري باشد.

2- از آنجا كه بسياري از بيماران در هنگام معاينه ، بر اثر شرايط محيطي يا يادآوري ناراحتي‌هاي دروني دچار اضطراب مي‌شوند بهتر است پزشك پيش از گرفتن نبض ، از بيمار احوالپرسي كند و پس از برقراري ارتباط عاطفي مناسب ، به بررسي نبض نبض بپردازد.

3-پزشك و بيمار مستقيم و روبروي هم قرار بگيرند.

4- هنگام بررسي نبض نبايد بازو و كمر شخص محكم بسته باشد و نيز نبايد چيزي را در دست گرفته باشد.

5-  هنگام گرفتن نبض بايد پزشك و بيمار هردو ساكت باشند و از خيره شدن و نگاه مستقيم به يكديگر پرهيز كنند و بهتر است نبّاض چشم ها را ببندد تا ورودي حواس ديگر كمتر شود و تمركز بيشتري ايجاد گردد.

6-   بهتر است از قبل ، نبض مريض را در حالت سلامت شناخت تا وقتي فرد دچار اختلالي شد بتوان تفاوت را با قبل آن مقايسه كرد.
7-  طبيب نيز بايد در شرايط جسمي و رواني مناسب و معتدل قرار داشته باشد و براي قضاوت باليني دقيق تر و صحيح تر، بايد انگشتان نبّاض از نظر گرمي و سردي، نرمي و سختي، لطافت و غلظت در اعتدال باشد.
 

عوامل تغيير دهنده نبض :

 عوامل زيادي مي‌توانند سبب تغيير نبض در بيمار يا اختلال در دريافت و تشخيص پزشك از نبض شوند كه بي‌توجهي يا در نظر نگرفتن آنها ممكن است باعث تشخيص اشتباه گردد.

برخي از اين عوامل عبارتند از :

* خشم و غضب

* غم اندوه

* شادي بيش از حد

* پراكندگي خاطر و آشفتگي افكار

* اضطراب و نگراني

* ورزش

* تشنگي ، سيري يا گرسنگي مفرط

* بررسي نبض با فاصله اندك از استحمام

* سردي يا گرمي بيش از حد هوا

 

نحوه بررسي نبض:

1-   بهترين محل براي گرفتن نبض مچ دست مي‌باشد زيرا در لمس اين ناحيه ، بيمار دچار شرم و حيا نمي‌شود و دسترسي بدان نيز آسان است . همچنين شريان مچ دست ( شريان راديال ) برخلاف ساير شريان ها ( مثل شريان كاروتيد و تمپورال ) مملو از بخار و دخان نمي‌باشد امتياز ديگر شريان ساعد، قرار گرفتن آن در نزديكي و محاذات قلب است .

2-   بهتر است بازوي بيمار در حالت آويخته باشد و ساعد نيز با بازو زاويه 90 درجه بسازد و به جايي تكيه نكند و دست معاينه شونده به پهلو و طوري قرار گيرد كه انگشت كوچك به سمت پايين و انگشت شست به سمت بالا باشد.

3-  بايد چهار انگشت پزشك به شكلي روي منطقه انتهاي زند زبرين ( راديوس ) قرار بگيرد كه انگشت سبابه به سمت آرنج و انگشت كوچك به سمت مچ دست معاينه شونده باشد زيرا سبابه در جايي قرار مي‌گيرد كه شريان تازه ظهور پيدا كرده و حركت آن در اينجا ضعيف است و هرچه پايين‌تر مي‌آيد قوي‌تر مي‌شود. با توجه به اينكه گيرنده‌هاي سبابه از همه انگشتان حساس تر و قوي تر است مي‌تواند تغييرات اندك را نيز به خوبي درك كند .

4-  در لمس نبض، اولين نكته‌اي كه طبيب بايد به آن توجه كند اين است كه آيا نبض قوي است يا ضعيف، صلب است يا نرم ؟ اگر نبض قوي و صلب باشد بايد انگشتان را با قدرت بر شريان فشار دهد ( البته نه به قدري كه سبب قطع كامل نبض شود ) و اگر نبض ضعيف و نرم بود فشار متوسطي بر شريان وارد كند.

 هر نبض از چهار بخش که به ترتیب عبارتند از : انبساط ، آرامش ، انقباض ، آرامش به نبض دیگر میرسد.

علت اینکه رگ ساعد را دربین اندام ها جهت گرفتن نبض برگزیده اند سه وجه است :

1- آسان بدست می آید
2- خود را در برابر حس کمتر پنهان می دارد
3- درست مقابل قلب و نزدیک آن است

نبض مفرد و مرکب:

نبض مفرد : در نبض مفرد تنها یکی از فاکتورهاي نبض را در نظر می گیریم مانند : طول ، عرض یا ارتفاع .
نبض مرکّب : در این نبض چند فاکتور با هم در نظر گرفته می شوند .
 
 این احساس به صورت ھای ذیل واضح می شود:

اجناس نبض که ده جنس است:

١ – مقدار نبض

٢ – قرع نبض

٣ – زمان حرکت

۴ – قوام آلت

۵ – زمان سکون

۶ – مقدار رطوبت

٧ – کیفیت شریان

٨ – وزن حرکت

٩ – استوا و اختلاف نبض

١٠ – نظم نبض

اول - مقدار نبض

مقدار نبض از لحاظ کمیت از سه جھت است : طول ، عرض و ارتفاع که ھر کدام از این انواع ھم بر سه قسم ھستند که کلا نه قسم می شوند.

اقسام نبض از لحاظ طول:برحسب طول متوسط چهار سر انگشت طبيب ميانه اندام.

·   تقسيم بندي : طويل ، قصير و معتدل
·   دلالت : افزايش و كاهش آن به ترتيب نشانه زياد يا كم بودن حرارت و قوت است.

طویل: نبضی است که اجزاء آن نسبت به شخص معتدل از لحاظ مقدار در طول زیاد به نظر برسد این نبض بر

کثرت حرارت دلالت می کند.

قصیر: نبضی که از لحاظ طول نبض از نبض طویل کوتاه تر باشد گرچه متعلق نبض به طول وابسته است ، ولی

این نبض بر کمی طول آن دلالت می کند که مراد از آن کمبود حرارت در بدن است.

معتدل: آن نبضی که حد وسط نبض طویل و قصیر باشد . این نوع ھم از انواع نبض در طول است اما بر اعتدال

نبض دلالت می کند که مراد از اعتدال ، ھمان اعتدال بدن در حرارت است.

نکته: نبض طویل در واقع صورتی از نبض که بر حرارت جسم دلالت می کند یعنی وقتی از حرارت جسم کم شود

از مقدار طولی نبض ھم کاسته می شود که نبض به قصیر تبدیل می شود.

اقسام نبض از لحاظ عرض:بر حسب عرض متوسط سر انگشتان طبيب ميانه اندام

·    تقسيم بندي : عريض ، ضيّق و معتدل
·    دلالت: نشانه مقدار رطوبت بدن مي باشد و هرچه عرض بيشتر باشد رطوبت بيشتر است .

عریض: نبضی است که از لحاظ عرض مقدارش زیاد باشد یعنی در آن از شخص عادی و معتدل زیاد باشد که این

نبض بر کثرت رطوبت داخلی دلالت می کند.

ضیق: نبضی که بر خلاف نبض عریض باشد و به قلت رطوبت دلالت می کند.

معتدل: نبضی که حالت متوسط بین عریض و ضیق باشد که بر اعتدال رطوبت دلالت می کند.

نکته: نبض عریض ھم مانند نبض طویل به حالتی از بدن دلالت می کند که ان ھم به رطوبت بدن بر می گردد ،

یعنی اگر رطوبت از مقدار ضرورتش کم تر شود آن را ضیق می گوییم . گویا فھمیدن فھمیدن نبض عریض فھمیدن

رطوبت بدن است مانند نبض طویل که بر حرارت دلالت می نمود.

معیار معاینه و فھمیدن آن:


بر روی محل نبض چھار انگشت خود را طوری قرار دھید که انگشت ھا بر سر جای خود قرار گیرند بعد با سر

انگشتان خود نبض را احساس کنید و اگر عرض نبض از سر ناخن ھا به طرف مقابل آن که اگر از نصف سر

انگشت بیشتر بود، این نبض عریض است و اگر کم تر از نصف یا حدود یک سوم باشد نبض ضیق است و اگر

نصف عرض انگشتان باشد نبض معتدل خواھد بود.

اقسام نبض از لحاظ ارتفاع:
بنابر ميزان احساس ارتفاع يا بلندي آن تعريف مي شود.

·     تقسيم بندي : شاهق ( مشرف ) ، منخفض و معتدل

·    دلالت : نشانه اي از ميزان حرارت بدن مي باشد.

الف- مشرف(بلند): نبضی که اجزا آن نسبت به شخص معتدل در بلندی بیشتری احساس شود چنین نبضی بر

کثرت حرارت دلالت می کند. دلیل بر فزونی حرارت است و باید سریع دستور بادکش و حجامت داده شود تا از مسیر ایجاد خطر روی عروق مغز و قلب خارج شود. این نبض شاهق و بالا رو است

ب- منخفص(پست): نبضی که در مقابل نض بلند قرار داشته و پائین تر بوده که بر کمی حرکت دلالت می کند.

ج – معتدل: نبضی است که اعتدال در بلندی و پستی قرار دارد که بر اعتدال حرکت دلات دارد.

نکته: نبض مشرف ھم مانند دو نبض قبلی ھم شکل خود از لحاظ کمیت یک نبض یه شمار می آید که مشرف و

منخفض و معتدل درجات ان است و فقط به کثرت حرکت و یا کمی حرکت دلالت می کند یعنی دانستن نبض

مشرف دانستن حرکت نبض است.

معیار سنج نبض از لحاظ ارتفاع: چھار انگشت را بر محل نبض چنان آھسته بگذارید که البته با فشار دست نبض

فشرده نشود که اگر با گذاشتن انگشت ھا ، نبض احساس شود آن نبض مشرف است و اگر معلوم نشود پس

دست را مقداری فشار دھید تا نبض احساس بشود، اگر این احساس نزدیک به استخوان است و به اخر رسیده

است این نبض منخفض است و اگر این احساس بین احساس مشرف و منخفض است معدل است ولیکن به این

امر توجه داشته باشید که گاھی نبض بین معتدل و مشرف و یا بین معتدل و منخفض احساس می شود که

حکم انھا به احساس علامت غالب ، خواھد بود یعنی ھر کدام از آنھا به علائم خود نزدیک تر باشد ھمان شمره

می شود.

دوم – قرع (تلنگر زدن) نبض

این نبض از لحاظ ضربه ای که بر سر انگشت ھا وارد می کند بر سه قسم است:

قوی: آن نبضی است که چنان ضربه ای به سر انگشت بزند که در ته انگشت احساس شود، چنین نبضی بر

توازن قوه ی حیوانی دلالت دارد .

ضعیف: ان نبضی است که در مقابل نبض قوی باشد که بر ضعف قوه ی حیوانی دلالت می کند.

معتدل: آن نبضی است که در میان قوی و ضعیف باشد که بر اعتدال قوه ی حیوانی دلالت می کند.

معیار شناخت و سنجش آن:

ھمه ی چھار انگشت را بر روی مچ دست بگذارید و کمی فشار دھید و بعد معلوم کنید که آیا با انگشت آن نبض

راحت فشار داده می شود یا نبض انگشتان را به سختی رد می کند؟ به این امر ھم دقت نمائید که مراد از قرع

نبض ھمان را نش قوه ی حیوانی است و اعتدال آن حالتی بین دو حالت قوی و ضعیف است.

سوم – زمان حرکت نبض:

این نبض از لحاظ زمان حرکت نبض سنجیده می شود که بر سه قسم است:

سریع: ان نبضی است که در زمانی کوتاه ، حرکت نبض تمام شود و دلالت بر ایت امر می کند که قلب به ھوای

سرد و تر (که ھمان اکسیژن باشد) نیاز بیشتری دارد.

بطی: آن نبضی است که مالف نبض سریع باشد و دلالت بر این می کند که قلب به ھوای سرد احتیاج زیادی

ندارد.

معتدل: آن حالتی است که میان سریع و بطی باشد و بر عادی بودن حالت قلب از لحاظ احتیاجش به ھوا دلالت

می کند.


معیار سنجش:

بعد از گذاشتن انگشتان بر روی دست این امر را ملاحظه کنید که مقدار حرکت نبض تا چه حدی است آیا حرکت

نبض به صورت کامل اجرا می شود و یا در نصف آن باقی مانده و دوباره حرکت از سر گرفته می شود؟ و آیا

حرکت خیلی سست است و یا در حالت میانه که ھمان اعتدال است قرار دارد؟ و این امر را در نظر داشته

باشید که مراد از این نبض حفظ زمان نبض است و سریع و بطی و معتدل درجات آن ھستند.

چھارم – قوام(سستی و سختی آلت نبض)

این نبض به حالت جسمانی خود نبض دلالت می کند و این ھم بر سه قسم است:

صلب(سخت): آن نبضی است که با فشار دادن انگشت ھا سختی رگ احساس شود که بر خشکی بدن دلالت

دارد.

لین(نرم): آن نبضی است که حالت معتدل بین نرم و سخت را داراست که بر اعتدال جسم دلالت می کند.

معتدل: آن نبضی است که حالت معتدل بین نرم و سخت را داراست ، که بر اعتدال جسم دلالت دارد.

معیار سنجش:

با گذاشتن انگشت ھا این امر را معلوم کنید که نبض به آسانی فشرده می شود یا نه و این امر ھم در ذھن

شما باشد که این نبض فقط سختی و نرمی نبض را اظھار می کند ، گویا مراد فقط شناخت آلت نبض است

مانند این که در جسم پلاستیکی آب پر کرده و بعد معلوم کنیم که آن جسم پر شده ، سخت است یا نرم و در

این باب مراد این نیست که نگاه کنیم که آب زیاد است یا کم یا قابل فشار ھست یا نه.

پنجم – زمان سکون

این نبض از لحاظ زمان سکون بررسی می شود که بر سه قسم است :

متواتر: آن نبضی است که در آن زمان سکونی که در بین دو حرکت احساس می شود ، کم می باشد. این نبض

بر ضعف قوه ی حیوانی دلالت می کند.

متفاوت: این نبض مخالف نبض متواتر است که بر شدت قوه ی حیوانی دلالت می کند.

معتدل: آن نبضی است که میان حالت متواتر و متفاوت می باشد و به اعتدال قوه ی دلالت می کند.

معیار سنجش :

حسب سابق، انگشتان خود ، انگشتان خود را به محل نبض بگذارید و فکر کنید که بعد از گذشت چه مدتی ،

دوباره نبض ضربه ی خود را می زند و بعد آن با وقفه ای ضربه ی دوم را منتظر باشید، پس ھمین وقفه زمان

سکون است . زمان سکون زمانی است که در آن حرکت شریان به چشم نمی خورد و بعضی اوقات که حرکت

شریان ھا محسوس شود معلوم می شود که انگشت ھا بر بالای نبض خوب مستقر نشده و معنی متواتر این

است که سکون آن متواتر باشد، البته نبض متواتر نسبت به نبض متفاوت، احساس حرکات خود را زیادتر بیان

می کند.

ششم – مقدار رطوبات

این نبض از لحاظ مقدار رطوبتی است که در جوف رگ ھا پر شده و درجات این نبض نیز بر سه قسم است:

ممتلی(پر): نبضی است که بر کثرت روح و خون دلالت می کند.

نبض پر دلالت بر فراوانی خون و روح است و دلالت بر امتلا عواملی در بدن مانند آب دارد . کسانی که آب زیاد بخورند، کسانی که حمام زیاد بروند با شکم پر و غلبه خون و گرمی خونشان بسیار بالا باشد ، اگر این امتلا گرم باشد ، غلبه خونشان بالاست و اگر حالت سرد داشته باشد بلغم غلبه کرده است . البته بلغم می تواند در انسان دموی هم ایجاد شود در حالی که شدت غلبه دم جایی برای گسترش ندارد ، در نتیجه نبضشان ممتلی می شود.

خالی: بر عکس نبض ممتلی است.

معتدل: بر اعتدال روح و خون دلالت می کند.


معیار سنجش:

حسب سابق انگشتان خود را بر روی مچ دست گذاشته و به مطالعه ی جسم بپردازید به این صورت که اگر در

این نبض مانند پر بودن یک لوله از آب و معلوم کردن آن که آیا زیاد است یا کم؟و ھمین طور اگر نبض از لحاظ ظاھر

زیاد باد کرده باشد و با فشردن از اندازه ی آن کم شود یعنی اگر پر باشد بر کثرت خون و روح دلالت دارد که این

مضر صحت است و اگر خالی باشد بر کمی خون و روح دلالت می کند که علامت ضعف بدن است و حالت دیگر

معتدل است.

ھفتم – کیفیت شریان

این جنس از نبض بر کیفیت شریان از نظر گرما، سرما و اعتدال دلالت می کند و این ھم بر سه قسم است:

حار(گرم): آن نبضی است که بر گرمی روح و خون که داخل شریان ھا است دلالت دارد.

بارد(سرد): آن نبضی است که بر سردی روح و خون دلالت می کند.

معتدل: نبضی که از لحاظ حرارت بر اعتدال باشد.

ھشتم – وزن حرکت

معلوم نمودن این نبض به اعتبار وزن و حرکت نبض است که اظھار می کند زمان حرکت با زمان سکون نبض

چگونه است؟ که اگر به صورت صحیح و مساوی باشند یعنی نبض از لحاظ انقباض و انبساط صحیح است که بر

حالت معتدل دلالت دارد و این نیز بر سه قسم است:

جید الوزن: آن نبضی است که حالت انقباض و انبساط آن بر حالت اعتدال باشد.

خارج الوزن: آن نبضی است که انقباض و انبساط آن مساوی نباشد ، این امر بر عدم صحت دلالت می کند.

ردی الوزن: آن نبضی است که از لحاظ سن و نبض مربوط به آن سن مخالف باشد، یعنی نبض بچه مانند جوان و

نبض جوان مانند بچه باشد.

معیار سنجش: حسب دستور ، انگشتان را بر مچ دست نھاده و مطالعه ی حالت انقباض و انبساط نبض نمائید.

وقتی نبض پھن شود آن حالت را انبساط می گویند و وقتی فشرد شود حالت انقباض گفته می شود و سنجش

زمان ھر دو ھمان وزن آنھا است و این را ھم باید دانست که وزن یک سن معین با سن معین دیگر فرق می کند

در طفولیت انبساط زیاد است و در بزرگسالان انقباض زیادتر است و در جوانان عمدتا مساوی ھستند.

نھم – استوا و اختلاف نبض

این صورت به خاطر استوا و اختلاف نبض است و این فقط دو صورت دارد:

مستوی: نبضی است که تمام اجزای آن با تمام اجزای دیگرش مساوی باشد این نبض بر حالت خوب بودن

جسم دلالت می کند.

مختلف: نبضی است که بین تمام اجزای آن ھا یک ارتباط مساوی احساس نشود که در مقابل نبض مستوی

است. گویا این نبض اظھار می کند که در احساس نبض بین مقدار زمان حرکت و سکون و اجزای دیگر نبض یک

ارتباط باید قائم باشد.

دھم – نظم نبض
در این نبض ، حرکت اختلافی بر یک نظام مبتنی می باشد و این چیز را اظھار می کند که آن اختلافی که در

نبض بوجود آمده آیا بر نظم خود باقی است یا خیر؟

نبض مختلف ٢ نوع است :

مختلف منظم: آن نبضی است که حرکت اختلافی نبض بر یک نظام استوار باشد و این امر اظھار می کند که

اختلافی که در نبض بوجود آمده موجود است و به نظم خود ھم چنان باقی است.


مختلف غیر منظم: این نبض، مخالف نبض مختلف منظم می باشد گویا این امر را اظھار می کند که حالات نبض

بدون وجود یک نظام خاص عوض می شود مانند این که یک نبض اولش سخت باشد بعد نرم و بعد سخت و ...

نکته: حکما این قسم دھم را از اجناس مستقل نبض به شمار نیاورده اند نظر آنھا این است که جنس نھم و

دھم با ھم یک جنس ھستند ، یعنی جنس دھم نبض ، اقسام جنس نھم است که البته مراد از این نبض

برگشت به حالت صحت است و گرنه در این امر چیز دیگری وجود ندارد و نبض نھم ھم اختلاف نبض ھای دیگر را

نمایان می کند از این امر این مطلب ظاھر می شود که مریض میمیرد یا به موت نزدیک می شود .

نبض مرکب:

نبض مرکب به نبضی گفته می شود که در آن چند نبض مفرد با ھمدیگر جمع شده و یک حالت مرکب را به وجود

بیاورند در این بخش اطباء چند مورد نبض مرکب را بیان نموده اند که بوسیله ی انھا بعضی از حالات بدن انسان

ظاھر می شود و در امراض خاص آن حالتی که مرکب از اجزای مفرد نبض باشد بوجود می آید و فایده اش این

است که یک طبیب می تواند به راحتی به تجربه ی گذشتگان دسترسی پیدا کند . در ذیل به چند نبض مرکب

اشاره می شود:

نبض عظیم: نبضی است که در طول و عرض و ارتفاع زیاد باشد یعنی در ھر سه حالت مایل به زیادتی باشد که

علامت قوت و حرارت و رطوبت بدن می باشد.

نبض صغیر: در مقابل نبض عظیم است که در حالات خود مخالف با نبض عظیم است.

نبض معتدل: در میان نبض عظیم و صغیر است که بر اعتدال سه حالت مذکور دلالت می کند.

نبض غلیظ: نبضی است که فقط در عرض و ارتفاع زیاد باشد و به سردی و رطوبت دلالت می کند . در مقابل آن

نیر » نبض دقیق است و حالت اعتدال آن ھم نبض معتدل می باشد(طبق نظر حکیم محمد اعظم خان در کتاب

این قسم از نبض وجود خارجی نمی تواند داشته باشد زیرا در این قسم طول آن در نظر گرفته نشده « اعظم

است و اشیا خارجی باید دارای ابعاد ثلاثه-طول،عرضو ارتفاع- باشند)

نبض غزالی: نبضی که بعد از ضربه زدن اول به انگشت ضربه ی دوم را چنان زود بزند که تواتر آنھا برقرار و

احساس سکون نشود ، این نبض بر قلت روح و نسیم دلالت می کند و معنی غزال ھمان آھو است که تشابه

اسمی آنھا به خاطر تندی در حرکت است.

نبض موجی: نبضی است که با وجود پر بودن شریان ھا از لحاظ تراکم مقدار مختلف است یعنی از یک جا بلند و

از جای دیگر صغیر و از یک جایگاه عریض و دیگری ضیق باشد، گویا مانند دریا که موج پشت سر ھم می زند که

یکی بعد دیگری دنبال ھم ھستند و چنین نبضی بر رطوبت دلالت می کند که به امراضی مانند استسقاء ، فلج

و سکته اشاره دارد.

نبض دودی(کرمی): نبضی که مانند حرکت (کرم) باشد این نبض در بلندی مانند موجی می باشد ولیکن عریض

و ممتلی نمی باشد یعنی این نبض مانند نبض موجی ھست ، ولیکن موج ھای این نبض ضعیف ھستند ، گویا

این نبض در مقابل نبض صغیر است چنین نبضی بر سقوط قوا دلالت می کند لیکن سقوط قوا کامل انجام نشده

است و این نبض را دودی می گویند چون مانند حرکت حشره ای که زیاد پا دارد.

نبض نملی(مورچه ای): نبضی است که خیلی صغیر و متواتر است چنین نبضی بر سقوط کامل قوه و قریب

الموت بودن دلالت می کند. در واقع این نبض مشابه به نبض دودی است ولیکن از آن صغیرتر و متواتر تر است.

نبض منشاری(اره ای): این نبض خیلی بلند و سخت و متواتر و سرد می باشد و در بلندی و ضربه ی این نبض

اختلاف می باشد در این نبض بعضی اوقات شریان ضربه ی تندی می زند و بعضی اوقات ھم ضربه ی آرام می

زند که در بعضی جایگاه ، بلند تر و در بعضی دیگر پست تر می باشد. یعنی چنین معلوم می شود که حرکت

نبض ھنگام سقوطش یک ضربه ای می زند که در یک جا بلند حس می شود و در جای دیگر پست حس می

شود این نبض بر ورم اعضاء خصوصا در شش ھا و عضلات دلالت می کند.


نبض ذنب الفار(دم موشی): نبضی است که اختلاف اجزای آن از کمی به زیادی و یا از زیادی به کمی می

باشد، مانند دم موش که از یک سمت باریک و از سمت دیگر کلفت می باشد . این نبض از یک جایگاه شروع

می شود و به عظیم یا صغیر ختم می شود و دوباره به سمت اول باز می گردد که دلالت بر این است که قوا

ضعیف شده است و بعد از ضعف دوباره درست می شود اگر این نبض در وسط منقطع شود علامت بدی است.

نبض مطرقی(چکشی): نبضی است که بر جسم یک ضربه ای بزند و فی الفور ضربه ی دیگری ھم بزند و مجددامی گویند چون ضربه اش مانند « مطرقی » وقفه داشته باشد و دوباره دو تا ضربه بزند . این ضربه ھا و نبض راچکش می باشد وقتی با چکش بر آھن با دست سست ضربه بزنیم فورا برای ضربه دوم خودش را آماده کرده وضربه دوم را می زند که این ضربه ی دوم ربطی به فاعل فعل ندارد. این نبض بر ضعف عمومی دلالت می کند.

نبض ذوالفتره(دارای سکون): این نبض در حین حرکت در جایی می ایستد که آن جا موقع حرکت آن نبض بوده لذت در چنین حالتی سکون یافت می شود . این نبض ھم برای مریض علامت خوبی نیست.

نبض الواقع فی الوسط(متحرک در وسط): این نبض در جایی حرکت می کند که توقع سکون می رود این نبضمخالف ذوالفتره است.

نبض مسلی(جوالدوزی): این نبض از وسط کلفت می باشد و از طراف نازک مانند آن که دو سمت انتھایی دم

موش را به ھم چسبانده باشند که از یک جانب نازک و از جانب دیگر باشد و طرف دیگرش ھم نازک باشد که به

ضخامت ختم شود این نبض ھم علامت ضعف بدن است.

مرتعش(لرزنده): نبضی که در آن حالت رعشه احساس شود این نبض بر نھایت ضعف بدن دلالت می کند.

ملتوی(پیچیده): نبضی است که در آن چنین احساس شود که حالت شریان مانند یک نخ پیچیده و تاب خورده

است. این نبض علاوه بر کمی قوا بر قلت حرارت طبیعی و رطوبت نیز دلالت می کند.

شرایین:

می گویند و ساختار آنان نیز مانند « عروق ضوارب » از نوع لوله ھای قابل فشار ھستند که آن ھا را در لغت عربی

ساختار قلب می باشد . در ھر یک از شرائین ھا سه طبقه وجود دارد که طبقه داخلی ، شفاف و لطیف و نرم

می باشد، بالای آن نیز دو عدد پرده وجود دارد که آن ھا از جنس خود قلب ساخته شده اند و لایه بیرون آن ھم

از اعضای مغزی ساخته شده است از این رو طبقه دوم نرم می باشد. رابطه ی نبض و قلب خیلی عمیق است

وقتی نبض معاینه و مشاھده می شود ھمراه آن حرکت انبساط و انقباض قلب نیز معلوم می شود.

علاوه بر ھمه ی اقسامی که در صفحات گذشته در باب نبض گفته شد می توانیم نبض را به سه قسم تقسیم

کنیم که ھمین سه قسم در نبض مھم ھستند و باقی اقسام نبض تحت آن ھا بررسی می شوند این اقسام

عبارتند از:

١ – قوت

٢ – حرکت

٣ – حرارت


قبل از اینکه تفصیل این سه قسم را ذکر نمائیم بیان نمودن خود حالات نبض ضروری به نظر می رسد.

حالات ذاتی نبض:

در حالت ذاتی نبض مقدار حرکت، قوام آلت و مقدار رطوبت بررسی می شود که با نگاه کردن به این سه صورت

، از یک طرف حالت نبض معلوم می شود و از طرف دیگر بعضی از امراض نیز واضح می شوند.

نبض طویل: حرارت جسم و حالت تب و ورم را نشان می دھد.

نبض قصیر: به تب و لرزه، خونریزی قلت دم، زخم داخلیو وجع قلب اشاره می نماید.

نبض عریض: ورم شدیدو تب را نشان می دھد و علامت تب محرقه، التھاب و ذات الجنب نیز می تواند باشد.

نبض متخفض: دردھای عصبی، اسھال، استفراغ و غشی را علامت است.

نبض صلب: رعشه، ذات الریه، امراض کبد تصغر قلب و در در سنین کم تر از ۵٠ اثرات آتشک و شراب خواری را

اظھار می نماید.

نبض لینّ: کم خونی، زخم داخلی و زیادی قند خون را اظھار می نماید.

نبض ممتلی: ابتدای امراض حاده، فشار خون و التھاب را اظھار می نماید.

نبض خالی: قند خون ، زخم داخلی و انتھای امراض حاده را اظھار می نماید.

١ – قوت شرایین:

در ذیل بحث قوت شرایین از قوت نبض ، استوا و اختلاف و نظم نبض بیان می شود که به امراض ذیل دلالت می

نماید:

قوی: شدت تب ، ابتدای ورم، امراض حاده و جریان زیاد خون را اظھار می نماید.

ضعیف: ضعف قلب، قلت خون، شدت بلغم و خرابی ھضم را اظھار می نماید.

مستوی: علامت قوت و بھبودی مریض می باشد و اثرات مخالف نبض مختلف را داراست.

مختلف منتظم: علامت این است که بیمار به سمت صحت است.

مختلف غیر منتظم: این نبض اکثرا به نقصان دلالت می کند و مریض به صحت باز نمی گردد و بیانگر این می

تواند باشد که بیمار در حین مرض به تنباکو و چای و اعتیاد مبتلا است.

٢ – حرکت شرایین:

در بحث حرکت شرایین عناوین

حرکت نبض

زمان حرکت

زمان سکون

وزن حرکت

بیان می شود و این اجناس به امراض آتیه دلالت دارند.

سریع: به کثرت ریح، قلت حرارت، اختلاج قلب و خرابی کبد دلالت داشته و علامت ضعف اعصاب می باشد.

بطی: به ضعف قلب، سوزش جگر و تحلیل بدن دلالت می کندو امراض مغزی ، تب ، شورش اعصاب در این نبض

نمایان می شوند و بر شدت حرارت و ضعف قلب نیز دلالت می کند.

متواتر: بر امراض مزمن قلب دلالت می کند.

متفاوت: بر امراض مغز و اعصاب دلالت می کند.

جیدالوزن: بر تیزی کار کبد دلالت می کند.

خارج الوزن: بر ضعف قوا، خصوصا قوه باه و ضعف شش و کثرت بلغم دلالت می کند.

٣ – حرارت شرایین:

این قسم فقظ شامل کیفیت شریان می شود لذا حرارت نبض بر حرارت خون و روح و کثرت صفرا دلالت کرده که

تب و سوزش کبد در او نمایان است. نبض بارد بر زکام، ضعف معده و ضعف قوا دلالت کرده و امراض مزمن را نیز

اظھار می کند.

عوامل موثر بر نبض:

الف)عوامل ماسکه (گيرنده) که براي قوام نبض ضروري هستند.

ب) عوامل لازم (همراه دائمي نبض) که در اقوام نبض ضروري نيستند ولي با نبض پيوستگي دارند و تغيير آنها نبض را ليز تغييرمي‌دهد.

ج) عوامل تعيين دهنده که هميشه با نبض نيستند و به حالت موقتي جسمي و روحي فرد بستگي دارند.

الف)عوامل ماسکه شامل:

۱: نيروي حياتي که از قلب موجودات زنده بوده و نبض را به حرکت در مي‌آورد.

۲:ابزار: که منظور همان رنگ ضربان‌دار است.

۳:نياز به فرو نشاندن: نياز بدن به نبض جهت برگشتن به حالت اعتدال و خاموش گردانيدن حرارت بدن متفاوت مي‌شود و بالعکس.

براساس آنچه گفته شد بر پايه‌ي زياد و يا کم بودن نيروي حياتي، نرمش‌پذيري يا سختي ابزار، نياز فراوان يا اندک بدن به نبض حالتهاي نبض تغيير مي‌کند و در اين ميان نقش نياز بدن از همه مهمتر است، مثلاً اگر نيروي بدن زياد باشد، ابزار نرمش‌پذيري داشته باشد و نياز بدن نيز زياد باشد نبض بزرگ مي‌شود و بالعکس اگر بدن در حالت ضعف باشد ابزار نرمش‌پذيري هم باشد نياز بدن هم زياد باشد نبض کوچک مي‌شود.

ب ) عوامل لازمه شامل:

۱:جنس مذکر يا مؤنث و مراحل عمر:

مردها که نيرومندتر از زنان هستند داراي نبض بزرگتر و درشت‌تر از زنان هستند و از آنجا که نبض درشت نياز را برآورده مي‌کند، نبض مردان سرعت کمتري نسبت به نبض زنان دارد. در مراحل عمر نيز نبض خردسالان نسبت به جثه‌ي آنها درشت است زيرا نياز به بدن زياد است و ابزار بسيار نرم دارند، لذا نبض سريع و پي‌درپي دارند و تواتر آن بيش از بزرگسالان است.

۲:نبض مزاجها:

براساس مزاج گرم يا سرد، تر يا خشک، صفرا، دم، سودا، بلغم، و صلب، يابس و دم - صفرا و سودا - صفرا و معتدل نبض افراد فرق مي‌کند.

۳:نبض زنان باردار:

در زن باردار نياز بدن به اکسيژن و مواد غذايي زياد است ولي نيروي بدن زن باردار معتدل است لذا نبض وي درشت و سريع و پياپي است.

۴:نبض دردمندان:

در دردمندان براساس شدت درد ابتدا نبض درشت و سريع مي‌باشد اگر درد سرانجام برسد که نيروي بدن را بکاهد نبض تواتر زياد مي‌يابد سپس کوچکتر مي‌شود و سرانجام بسيار کوچک و مورچه‌يي مي‌شود اگر همچنان فزوني يابد تفاوت نبض (کندي نبض) به حدي مي‌رسد که به مرگ مي‌انجامد.

۵:تأثير ورم بر نبض:

براساس همراهي ورم با تب دو تأثير مختلف در نبض ايجاد مي‌شود.

الف) همراه با تب: نبض در سراسر بدن تغيير مي‌کند.

ب) بدون تب: ورم فقط نبض اندامي را که در آن ورم ايجاد شده تغييرمي‌دهد.


ج)عوامل تغيير دهنده:

۱: تغييرات نبض در فصول سال:

نبض در بهار از حيث نيرو قوي و از ساير لحاظ معتدل است، در تابستان از آنجا که نياز بدن زياد است نبض سريع و پياپي است ولي از لحاظ نيرو ضعيف است در پائيز نبض ناتوان است و به اختلاف مي‌زند زيرا مزاج گاه سرد و گاه گرم است در زمستان نيرو ضعيف است و نبض ناتوان و کند و متفاوت است.

۲:اثر غذا و آشاميدني‌ها بر نبض:

اگر غذا از لحاظ مقدار و انرژي معتدل باشد نيروي بدن افزايش مي‌يابد لذا نبض بزرگ و سريع و پياپي مي‌زند اگر غذا کمتر از حد نياز يا بيش از حد لازم تناول شده باشد به ترتيب نبض درشتي و سرعت کمتر از حد اعتدال و در حالت دوم که پرخوري کرده باشد نبض ناتوان و متفاوت و نامرتب مي‌شود. در مصرف آشاميدني‌ها به طور کلي نيروي بدن افزايش مي‌يابد و به شخص‌تر و تازگي مي‌بخشد زيرا گوهر نوشابه‌داراي تخلخل و لطافت است.

۳:اثر خواب و بيداري بر نبض:

در ابتداي خواب نبض کوچک و ناتوان مي‌شود مخصوصاً اگر بدن از غذا خالي باشد ولي اگر غذا تناول کرده باشد نبض درشت مي‌شود ولي سرعت و پياپي آمدن آن افزايش نمي‌يابد (زيرا نياز بدن در حالت خواب زياد نيست و درشتي نبض آن را جبران مي‌کند لذا سرعت و تواتر نبض افزايش نمي‌يابد).

۴:تأثير ورزش بر نبض:

ورزش، اعتدال نبض را درشت و سرعت و تواتر آن را افزايش مي‌دهد. (ورزش طولاني نبض را کوچک مي‌کند ولي سرعت و تواتر آن همچنان باقي مي‌ماند). اگر ورزشکار به ورزش ادامه دهد و به از کار افتادن نزديک شود نبض کرمي مي‌شود (نبض کوچک و ضعيف که به تفاوت و درنگ گرفتار شده باشد).

۵:اثر شست و شوي بدن بر نبض:

در شست و شو با آب گرم نبض درشت و سريع و متواتر است ولي اگر افراط شود نبض کوچک مي‌شود. در شستشو با آب سرد  اگر فرد به زير آب فرو رود نبض ناتوان و کوچک مي‌شود ولي اگر به زير آب فرو نرود نبض اندکي درشت مي‌شود و ازسرعت و تواترش کاسته مي‌شود.

۶:اثر حالات رواني مختلف بر نبض:

در حالت خشم نبض درشت است و به سرعت تواتر مي‌زند اگر خشم با ترس همراه باشد گاه خشم و ترس به نبض غلبه مي‌کند و اختلاف در نبض پديد مي‌آيد. در اين حالت سرعت و تواتر نبض به ملايمت افزايش مي‌يابد ولي به اندازه‌ي خشم در حالت شادي نيز نبض درشت و نرم است ولي به کندي گرايش دارد. در غم و اندوه نبض ناتوان، کوچک و کند است ترس آني نبض را لرزان و نامرتب مي‌کند ولي ترس ديرپا همان اثر غم را بر نبض دارد در آزارهاي شديد رواني نبض ناتوان مي‌گردد.

نکات:

مشکلات طرف راست بدن را با نبض راست می گیرند، طرف چپ را با نبض چپ میگیریم.اگر بخواهیم نبض سر و گردن را بگیریم انگشت کوچک را می گذاریم برای مثال برای کسی که دارای یبوست است و به علت یبوست سردرد دارد به مناسبت سردردش نبض در انگشت کوچک درگیری نشان می دهد.انگشت سوم و چهارم (سبابه) ، بیماری های دستگاه گوارش و انگشت کوچک ، سردرد و اشکالاتی که در مغز و جمجمه وجود دارد را  نشان می دهد.

در خانم های باردار که نبض راست از نبض چپ قوی تر است جنین پسر دارند . چرا ؟
چون مزاج مرد نسبت به زن گرم و خشک تر است . بلعکس در مورد دختر ، اگر نبض چپ قوی تر بزند حکم می کنیم که جنین دختر است . این مورد در اعضای دیگر بدن مثل سینه هاست. در افرادی که نطفه پسر بسته می شود ، ابتدا ورم سینه راستشان شروع می شود و ورم آن نسبت به سینه چپ قوی تر است . به طور کلی همه مسائل در نیم کره راست و چپ علامتی از پسر و دختر بودن را نشان می دهد که فعلا به آن ها نمی پردازیم.

ابن‌سينا در کتاب قانون با دسته‌بندي انواع نبض ۵۰ نوع نبض را بيان  نموده که به قرار جدول ۱ است:




معيار سنجش سلامتي انسان در طب سنتي شرق و غرب:

طب سنتي چين و متخصصان آيوروديك براي هر مچ، 9 نبض شناسايي كرده‌اند، كه اين نبض‌ها منعكس‌كنندة عملكرد ارگان‌هاي دروني بدن هستند و جريان انرژي حيات را در بدن نشان مي‌دهند. اما متخصصان غربي تنها از يك نبض براي بررسي ميزان سرعت پمپاژ خون از قلب، استفاده مي‌كنند. به اين وسيله هرگونه اختلال و بي‌نظمي در قلب و جريان گردش خون  براي متخصصين آشكار مي‌شود. بسياري از درمانگران طب‌هاي مكمل بوسيلة گرفتن نبض، نوع آلرژي و حساسيت بيماران را به موادغذايي خاص تعيين مي‌كنند.
متخصصان طب مكمل در غرب همانند پزشكان طب رايج بوسيلة گرفتن نبض، ميزان خون وارد شده به شريان اصلي بدن را بعد از هربار تپش قلب مي‌سنجند. اين متخصصان با قرار دادن سرانگشتانشان به روي نبض شريان‌هاي اصلي كه از مچ‌ دست عبور مي‌كند اين‌كار را انجام مي‌دهند. هر گونه تپش غيرعادي مثل كندي يا تندي بي‌علت، نبض‌ نشاني از بيماري است.
در سال 1940 يك متخصص آمريكايي دكتر آرتور كوكا Arthur Coca مدعي شد كه با گرفتن نبض مي‌تواند حساسيت بدن و عكس‌العمل آن را نسبت به مواد خوراكي مختلف شناسايي كند. به اين ترتيب كه نبض بيمار قبل از مصرف مادة خوراكي مورد مطالعه گرفته مي‌شود و بعد از مصرف مادة خوراكي در فواصل 10، 20، 40 و 60 دقيقه‌ايي ، نبض فرد مورد نظر سنجيده مي‌شود، به اين ترتيب افزايش و يا كاهش 10 ضربان يا بيشتر در هر دقيقه به منزلة وجود عكس‌العمل‌ غيرعادي بدن محسوب مي‌شود.
دكتر پائول نوژر Pul Ngier يكي از متخصصان فرانسوي در سال 1950 نقاط خاصي را روي گوش انسان مشخص كرد و مدعي شد كه هر نقطه از گوش با يكي از ارگان‌ها و اعضاي بدن ارتباط مستقيم دارد. وي معتقد بود اگر نقطه‌ها به‌وسيلة جريان الكترومغناطيسي يا پرتوهاي نور و يا به وسيله‌ سوزن‌هاي مخصوص طب سوزني تحريك شوند و اين تحريك باعث سرعت بخشيدن به جريان خون در شريان مچ دست شود، نشانه‌اي از وجود عدم هماهنگي و بي‌نظمي در ارگان مربوطه است.

اما متخصصان طب سنتي  چين TCM  گرفتن نبض را جزء لاينفك تكنيك تشخيص بيماري و ناخوشي مي‌دانند. Cuen،guan، chi سه نقطه‌اي هستند كه توسط متخصصان چيني بر روي شريان اصلي مچ دست شناسايي شده‌اند و به وسيله 3 انگشت اشاره، مياني و حلقه سنجيده مي‌شوند. بر اساس قوت و آهنگ نبض متخصصان جريان انرژي حيات در بدن شناسايي مي‌شود و اثر متقابل نيروهاي yin و yang در بدن بررسي مي‌شود.
به اين ترتيب ارتباط مابين اعضاي بدن مانند قلب، كليه‌ها، كبد، شش‌ها، روده بزرگ و كوچك، طحال و معده آشكار شده و متخصص اطلاعاتي را در مورد تك‌تك اين ارگان‌ها و وضعيت آنها در بدن بدست مي‌آورد.
متخصصين آيوروديك نيز، همانند درمانگران چيني در اين زمينه عمل مي‌كنند. اين متخصصان با شناسايي 3 نقطه عميق و 3 نقطة حساس شريان اصلي مچ دست ميزان قوت، سرزندگي و موقعيت فيزيكي ارگان‌هاي بدن و جريان انرژي حيات در بدن را بررسي مي‌كنند. علاوه بر اين هر نقطه با يكي از كانال‌هاي حياتي انرژي در ارتباط هست كه براي افراد مختلف، متفاوت است.